نازنین من (نامههای هایدگر به همسرش الفریده)
جمعه 20 بهمن 1396 03:41 ق.ظ
ارسال شده در: بازنشر ،

مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی یک مؤلف تمامعیار در جهان
علوم انسانی و فلسفه بهحساب میآید. شهرت هایدگر بیشتر از نظرات فلسفیاش، بهواسطه
همعصری با هیتلر است و منتقدانش میگویند موضعگیریهایش کمک بزرگی به جاافتادن
ایدئولوژی نازیسم کرده است و... کشمکش بر سر این موضوع تا همین امروز هم ادامه
دارد. اما زندگی خصوصی فیلسوفی به این مختصات هم آکنده از خشونت است؟ یافتن پاسخ
مشکل است مگر آنکه بتوان به روشی، لایههای خصوصی زندگیاش را شکافت و کاوید. این
امکان امروز وجود دارد و آنهم به لطف نوه جناب فیلسوف. گرترود، دختر بزرگ یورک و
یورک بزرگترین پسر مارتین و الفریده هادیگر است که نامههای خصوصی پدربزرگ به
مادربزرگش را جمع کرده. این نامهها در فاصله سالهای 1915 تا 1970 نوشته شده و آنطور
که گرترود میگوید از بین هزاران نامه و کارتپستال انتخاب و گردآوری شده است: «مادربزرگم
در سال 1988 از من خواست تا سال 2000 نامهها را منتشر نکنم.» اما مگر میشود نامههایی
از هایدگر بزرگ و جنجالی داشت و آن را منتشر نکرد؟ نمیشود حتما که نامهها امروز
دست ماست؛ نامههایی که عاشقانهاند اما همزمان معرف نوع نگاه نویسندهاش به
جهان، به عشق، به زناشویی، به مرگ، به جامعه و...
نامهها در اندک مواردی سکته دارد که متاسفانه ناشر و مترجم
توضیح ندادهاند این سکتهها و بریدگیها ماحصل ملاحظات اخلاقی برای انتشار کتاب در
ایران است یا برجایمانده از متن اصلی. غیر از این، ایرادی نمیتوان به کتاب گرفت.
گردآوری و تدوین: گرترود
هادیگر
مترجم: مهشید میرمعزی
ناشر: نقشونگار 1394
قیمت: 25000 تومان
ماهنامه توپاز، شماره دوم، دی و بهمن 1396.*
دیدگاه ها : شما گفتید
آخرین ویرایش: جمعه 20 بهمن 1396 03:52 ق.ظ
سفرنامه بهمٍئی
شنبه 11 شهریور 1396 02:05 ق.ظ
ارسال شده در: معرفی و مرور ،

پاسخ
به این پرسش که چگونه انگلیسیها توانستند برای حدود 200 سال متوالی بر بخش اعظم
جهان حکم برانند، چندان آسان نیست و با اطمینان میتوان گفت حداقل درباره ایران،
پرسش از شیوه نفوذ و راندن کارگزاران حکومتی به سمت و سوی حفظ منافع بریتانیا،
هنوز جای کار فراوان دارد و محتاج پژوهشهای ژرف در ساختار حکومت، نهادهای رسمی و
غیررسمی، قشربندیهای اجتماعی و جزئیات و کلیات دیگری است که به بیگانگان اجازه
نفوذ میداد. انگلیسیها در مقطعی از تاریخ، فعال مایشاء عرصه سیاسی، اقتصادی و
اجتماعی ایران بودند و این سیطره به آنان این توانایی را داد که برای ما تاریخ
بنویسند؛ از مالکوزارع گرفته تا تاریخ جامع ایران و از تاریخ گیلان گرفته تا
ایران و قضیه ایران. و مگر نوشتن تاریخ، جز با تسلط بر جزئیات وقایع، زمینهها و
دلایل و نتایجش ممکن است؟
انگلیسیهای
مامور در ایران، از بلندپایهترینها یا دونپایهها، موظف بودند «تاریخمندی»
حوزه ماموریت خود را حلاجی کنند و سند بخوانند و بزرگان را ببینند و... و اینگونه
توانستند عمیقتر و دقیقتر از حکومت مرکزی، تا دورافتادهترین روستاهای ایران را
بشناسند و مطابق منافع خود، بر ایشان حکم برانند.
یکی
از ماموران نه چندان بلندپایه انگلستان در ایران، ادوارد ویلیام چارلز نوئل بود که
به عنوانین گوناگون، چندینبار ماموریت یافت به ایران بیاید. در یکی از همین
ماموریتها، توانست چند نفر از عوامل آلمان و اسناد و مدارک آنان را به چنگ آورد.
کمی بعد به نیابت کنسولگری اهواز رسید و تلاش کرد ایل بختیاری را کنترل کند. در
تابستان 1917، او سفری به شمال خوزستان و فارس داشت و مدتی را میان اهالی کهکیلویه
گذراند که طبق معمول، گزارش آن را به رشته تحریر درآورد. این گزارش بعدها با عنوان
«روزنوشتهای سفر به کهکیلویه در اوت و سپتامبر 1917» منتشر شد و ترجمه فارسی آن،
«سفرنامه بهمئی» نام گرفت.
مامور
سیاسی-نظامی بریتانیا در این سفرنامه کوتاه، به ما میآموزد که مسئولیتپذیری، وطندوستی،
شناخت منافع ملی و... چگونه کشور متبوعش را به امپراتوری بیغروب بدل کرد. سروان
نوئل میخواهد ایل بختیاری را منقاد و همراه کند اما دقت میکند که در کدام منطقه
میتوان توپخانه مستقر کرد، ذخایر معدنی هر بخش چیست و چه کیفیتی دارد، بزرگان قوم
چه کسانی هستند و چه نقاط ضعف یا قوتی دارند که ممکن است روزی به کار آید و... او
خوب منطقه ماموریتش را میشناسد و بنابراین وقتی میخواهد به مافوق خود گزارشی
ارائه کند، مدعای خود را با گزارشی از همتایش (سروان ویلسون) در 1909 مستند میکند.
جای
دیگری مینویسد: «با تحریک خوانین بر ضد یکدیگر، میتوان بدون آنکه به مداخله در
امور ایلی متهم شد، به اهداف مورد نظر نیز دست یافت.» (ص74) او ضمن آنکه یک مامور
سیاسی و نظامی است، در حد کفایت، جامعهشناس هم هست: «از نظر آنها [طوایف لر]
فرنگی موجود بی دستوپایی است که موفقیت مادیاش صرفا به دلیل زرنگی و حقهبازی
اوست؛ خصوصیاتی که از آن به عنوان پولتیک یاد میشود؛ اصطلاحی که حتی در دورافتادهترین
نقاط جنوب غرب ایران نیز رواج دارد.» (ص78)
سفرنامه
کوتاه نوئل، شاید نکته تاریخی مهمی نداشته باشد اما به این اعتبار که رویکردهای یک
دیپلمات نه چندان بلندپایه اما زبردست در 100 سال پیش را نشان میدهد، درسآموز و
پنددهنده است. در واقع کتاب به ما گوشزد میکند که انگلیسیها یک قرن پیش با این
سطح از توانایی و چیرهدستی، با مسائل این کشور مواجه میشدند و آن را به نفع خود
حل میکردند. فقط این فراز از نوشتههای نوئل، برای ترسیدن، تاسفخوردن و هوشیار
شدن کفایت میکند: «بر این باورم یک افسر سیاسی از کسب توان لازم جهت زنده نگهداشتن
یک گفتوگوی عمومی که به کسالت و ملالت منجر نشود، بهره بسیار خواهد برد. یکی از
مفیدترین ترفندهایی که در این زمینه یافتهام، راهانداختن بحث و گفتوگویی است به
نحوی از انحاء. یکی از سادهترین کارها، مراجعه به نقشه است و پرسیدن بهترین راه
رسیدن از یک نقطه به نقطهای دیگر که یک راه اصلی آن را به هم متصل نکرده باشد.
تردید نیست که راههای مختلفی خواهد بود که هر یک نیز مدافعان سرسخت خود را خواهد
یافت و طرح یکی دو پرسش معقول بر اساس دادههای نقشه نیز بدون تردید آتش بحث را
دامن زده و در عین حال باعث خواهد شد که حضرات از یکچنین دامنه وسیعی از دانش و
اطلاعات نسبت به جغرافیای محل شگفتزده شوند.» (ص102)
اطلاعات
کتاب: تبدیل گزارش سفر کپتین نوئل به کتاب «سفرنامه
بهمئی» را باید حاصل کوشش مجدانه مترجم آن دانست. کاوه بیات با تسلطی ستودنی بر
سوژه، علاوه بر نگارش مقدمهای سودمند (و نه رفع تکلیفی) بر کتاب، چند سند، تصویر
و نقشه هم بر نوشته نوئل افزوده است که موضوع را تا حدود زیادی برای مخاطب روشن میکند.
عنوان فرعی «گزارشی از تحولات کهکیلویه و بختیاری در جنگ جهانی اول» نیز به خوبی
محتوای کتاب را توضیح میدهد.
نویسنده:
ادوارد ویلیام چارلز نوئل
مترجم:
کاوه بیات
ناشر:
نامک
نوبت
چاپ: اول، 1393
شابک: 9-01-6721-600-978
قطع:
رقعی
قیمت:
136 صفحه، 8500 تومان
دیدگاه ها : شما گفتید
آخرین ویرایش: شنبه 11 شهریور 1396 02:08 ق.ظ
مجله توفیق
جمعه 3 شهریور 1396 04:05 ق.ظ
ارسال شده در: مجله بازی ،

ارگان
حزب خران؛ خودشان را راحت کرده بودند با همین پارهخط که دیگر توضیح ندهند به هیچ
دسته و گروه و حزبی تعلق ندارند. «توفیق»، در دهه 1340 یکی از مهمترین مطبوعات
ایران بود. نشریهای طناز که با زیرکی، دولت و مجلس و شهرداری و دانشگاه و اتوبوسرانی
و... را به نقد میکشید، آن هم تند و تیز.
امتیازش
را حسین توفیق گرفت به سال 1301. او سردبیری روزنامه گلزرد را تجربه کرده بود و
نشریهای درآورد جدی که موضوع اصلیاش ادبیات و اخلاق بود. گاه کاریکاتورهایی هم
درج میکرد که همین مضامین را به طنز تصویر میکرد. حسین توفیق سال 1318 درگذشت و
البته تا این زمان، برای 6 سال تمام مطالب مجله -که امتیاز روزنامه داشت- به شعر
بود. پس از شهریور 20 فرزندش محمدعلی، کار توفیق را ادامه داد. در این دوره مجله
با تم فکاهی وضعیت امنیت ایران و بیثباتی دولتها را دستمایه قرار میداد که سبب
شد بارها توقیف شود. از حامیان ملیشدن نفت بود و البته از منتقدان ملایم دولت
مصدق. روز کودتا، دفتر این نشریه هم غارت شد و سردبیرش دستگیر و تبعید.
آخرین
روز سال 36، توفیقهای دیگر؛ حسن و حسین و عباس، انتشار مجله دایی بزرگ را از سر
گرفتند. از همین شماره بود که «ارگان رسمی حزب خران» بر پیشانی توفیق نقش بست و
چون همان شماره به چاپ سوم رسید، مصمم شدند که کار را ادامه دهند. کمکم مردم با
کاکاتوفیق و گشنیز خانم و ممولی و اجل معلق و ابنجنی و خروس اخته و زرشک و دیگران
که نخستوزیر و وزیران و نمایندگان مجلس و شهردار و بانکدار و... را به سخره میگرفتند،
آشنا شدند. توفیق با دربار کاری نداشت اما آنقدر جسارت داشت که از اسرائیلیهای
متجاوز به اعراب و آمریکای متجاوز به ویتنام به طنز بد بگوید. بخت هم روزی رو کرد
به تحریریه توفیق که امیرعباس هویدا نخستوزیر شد. هویدا شد موضوع اصلی
کاریکاتورهای توفیق که البته رونقش را هم در پی داشت. آنقدر در گیردادن به هویدا
مصر بود که عاقبت در تیر ماه 50 توقیف شد. روایتی هم البته وجود دارد که عصبانیت
شاه از کاریکاتورها و شوخیهای متعدد با کارگزاران دولت -که در معنای مستتر کل
نظام حاکم را دربرمیگرفت- سبب مرگ نشریه شد. بیعملی هویدا از سویی و لغو امتیاز
نشریه از سوی دیگر، این گمانه را تقویت میکند اما چه شاه را خوش نیامده باشد، چه
هویدا را، توقیف توفیق، یک پیام بیشتر نداشت؛ نظام پهلوی دیگر حتی تحمل انتقادهای
مطایبهآمیز یک هفتهنامه را هم ندارد.
دیدگاه ها : شما گفتید
آخرین ویرایش: جمعه 3 شهریور 1396 04:13 ق.ظ
خاطرات نصرالله انتظام
شنبه 5 فروردین 1396 01:06 ق.ظ
ارسال شده در: معرفی و مرور ،

یکی
از دقیقترین گزارشها از حال و هوای کاخ سلطنت رضا شاه در شهریور 1320، نوشتههای
نصرالله انتظام از آن روزهاست. او متولد 1279 تهران و از درسخواندگان مدرسه مشهور
حقوق و علوم سیاسی بود که برای 4 دهه، رجال طراز اول سیاست در ایران را تربیت کرد.
انتظام در همان مدرسه مورد توجه محمدعلی فروغی قرار گرفت و به استخدام دولت درآمد.
چند ماموریت دولتی خارج از کشور، او را به یک دیپلمات جوان و البته با تجربه بدل
کرد و وقتی در سال 1317 بعد از 5 سال از سوئیس به تهران بازگشت، ریاست تشریفات
دربار برعهدهاش گذاشته شد.
انتظام
رئیس تشریفات دربار بود که شهریور 20 فرارسید؛ سفیران روسیه و انگلستان برای دولت
ایران اولتیماتوم فرستادند که اتباع آلمانی را از کشور اخراج کند و دولت هنوز دست
و پایش را جمع نکرده بود که یادداشتی دادند مبنی بر اشغال ایران از شمال و جنوب. بنابراین
او یکی از معدود شاهدان ماجراهای دربار در آن ایام بود. البته انتظام خاطرات
روزهای شهریور را سالها بعد به نگارش درآورد، گرچه مینویسد که همه خاطراتش مبتنی
بر یادداشتهای بوده که «در آن ایام پرآشوب روز به روز برداشتهام.»
خاطرات
روزانه انتظام از ساعت 9 صبح روز دوشنبه، سوم شهریور 20 آغاز و تا سهشنبه 25
شهریور ادامه مییابد، قبل از آن هم در مقدمهای حدود 4 هزار کلمهای، «سبب یا
بهانه واقعه سوم شهریور» را تحلیل میکند. این تحلیل چنین آغاز میشود: «از یک سال
قبل از شروع جنگ بینالمللی دوم، یعنی از 1937 و 38 میلادی دولتین روس و انگلیس
نسبت به آلمانیهایی که به عناوین مختلف در ایران اقامت داشتند بدبین بودند، و این
نکته را سفرای آن دو دولت بارها به گوشه و کنایه به ما میگفتند...» انتظام در
ادامه مینویسد این تحلیل که رضاشاه از سیاست بینالملل بیاطلاع و غافل بود یا
نخوت و غرورش باعث حوادث شهریور شده، سطحی و غیرمنصفانه است و دلایل خود را هم
برمیشمارد و نتیجه میگیرد که رضاشاه «از حقیقت غافل نبود و در عین اینکه مانند
هر ایرانی میهنپرستی از تعدیات این دو همسایه به تنگ آمده بود، باز نجات ایران را
در پیروزی هیتلر نمیدانست.»
از
خلال روزنوشتهای انتظام است که متوجه میشویم او فروغی را به کاخ آورده تا فرمان
نخستوزیری را بگیرد، ولیعهد تازعه در جریان امور کشوری قرار میگیرد، رضاشاه درجههای
چند نفر از امرای ارتش را کنده و آنان را به اعدام تهدید کرده، سرهنگ ارفع مانع از
حضور سرتیپ رزمآرا در کمیسیون جنگ شد، رضا خان بعد از قبول استعفا با خانواده
عازم اصفهان شد و...
بخش
دوم خاطرات انتظام به نعرفی و تحلیل شخصیت و زندگی چهار سیاستمدار مهم عصر پهلوی اختصاص
دارد؛ او درباره حسن مستوفی، عبدالحسین تیمورتاش، علیاکبر داور و محمدعلی فروغی
آنچه را میدانسته یا شخصا تجربه کرده به نگارش درآورده است و با توجه به آنکه
فروغی را بهنوعی ولینعمت خود میداند، عجیب نیست که بیشترین توصیف و تعریف را
درباره وی بجا میآورد. اهمیت این بخش از نوشته انتظام آن است که وجوهی از شخصیت
این افراد را مینمایاند که کمتر مورد توجه مورخین و زندگینامهنویسان قرار گرفته
است. برای نمونه درباره فروغی نوشته است: «مطلقا احساساتی نبود و اگر احساساتی هم
داشت، کمتر نشان میداد. در عین اینکه بدِ احدی را نمیخواست، به غم و شادی
دوستانش هم علاقهای بروز نمیداد اما انصافا باید گفت که برخلاف اکثریت هممیهنان
که دائما از دوستی و صفا دم میزنند و عکس آن عمل میکنند، فروغی اگر در غیاب از
دوستی دفاع میکرد، هیچوقت به رخ او نمیکشید...» باز به اواخر عمر فروغی اشاره
میکند که فراماسونخواندن او توسط نزدیکان و اعضای خانواده سلطنت، شاه جوان را
نسبت به وزیر دربارش بیاعتماد کرده بود تا آنجا که به انتظام دستور میدهد به
فروغی بگوید از این سمت استعفا کند. انتظام استنکلف میکند و اصرار تا نظر محمدرضا
پهلوی عوض میشود و دست نگه میدارد و تنها چند هفته بعد، فروغی از دنیا میرود.
خاطرات
انتظام گرچه تاریخنگاری قابل اعتنایی نیست، اما برای کسانی که با تاریخ دهه 1320
آشنایی دارند، پر از جزئیات جذاب است که پازل حوادث آن ایام را کاملتر میکند.
اطلاعات
کتاب: کتاب خاطرات نصرالله انتظام با تیتر فرعی
«شهریور 1320 از دیدگاه دربار» از محصولات سازمان اسناد ملی است که یکی از سازمانهای
وابسته به سازمان امور اداری و استخدامی کشور بود و بعدها در کتابخانه ملی ادغام
شد. کتاب در سال 1377 و با شمارگان 5 هزار نسخه انتشار یافت. معرفی این اثر در مطبوعات
که روزگار پررونقی و پرمخاطبی را تجربه میکردند، استقبال مردم را در پی داشت و
کتاب در مدت کوتاهی به چاپ سوم رسید. در چاپ سوم، نمونهای از دستخط انتظام، چند
سند و چندین عکس به کتاب افزوده شد. بر اساس توضیحات تهیهکنندگان اثر، محمدرضا
عباسی و بهروز طیرانی، اصل خاطرات در 5 دفترچه سیمی، با کاغذعای شطرنجی به ابعاد
12×13 سانتیمتری در سال 134 به سازمان اسناد منتقل شده و تا تاریخ انتشار، در
قفسهها خاک میخورده است.
نویسنده:
نصرالله انتظام
بهکوشش:
محمدرضا عباسی، بهروز طیرانی
ناشر:
سازمان اسناد ملی
نوبت
چاپ: سوم، 1378
شابک: 1-26-6189-964
قطع:
رقعی
قیمت:
300 صفحه، 700 تومان
دیدگاه ها : شما گفتید
آخرین ویرایش: شنبه 5 فروردین 1396 01:09 ق.ظ
نسیمبیداری 74
جمعه 26 آذر 1395 04:32 ق.ظ
ارسال شده در: مجله بازی ،

ماهنامه
سیاسی فرهنگی نسیمبیداری بخش زیادی از حجم خود در شماره آذرماهاش را به بررسی
زندگی و زمانه و کارنامه مصطفی شعاعیان اختصاص داده است. نام پرونده، «شورشی شریف»
است و در مطلع آن آمده است: «یکی از ضعفهای بزرگ نظام تدبیر در ایران، عدم توانایی
بهرهبرداری از ذخیره دانایی و انباشت دانشی است که از تجربههای تاریخی بعضا گرانبها
به دست آمده و برای این ملت به یادگار مانده است. یکی از این تجارب تاریخی، اتفاقاتی
است که بعد از کودتای 1332 تا نیمه اول دهه 1350 در زیرلایههای جامعه ایران رخ داد؛
تمایل عجیب نیروهای سیاسی جوان به فعالیت مسلحانه در واکنش به بسته شدن فضای نقد و
گردش سالم نخبگان و دست به دست شدن قدرت از سویی و جذابیت یافتن ایدئولوژی چپ برای
آنان از سوی دیگر. این دو رخداد، خود را در قالب تشکیل دو سازمان مجاهدین خلق و چریکهای
فدایی خلق نشان داد. اولی یک سازمان اصالتا مذهبی بود که بعد به دام چپروی افتاد و
دومی از اساس بر اندیشههای مارکسیستی بنا شده بود اما بودند در این میان کسانی که
میخواستند سنتزی از مبارزه ارائه کنند که همهگیر باشد و بتواند نیروهای مذهبی را
هم شامل شود. شاخصترین چهره این جریان مصطفی شعاعیان بود که گرچه مذهبی نبود اما به
آن احترام میگذاشت. وی در میانه دو سازمان مبارز قرار گرفت؛ نه مانند فداییان به
«آیههای مارکس» ایمان داشت و نه مانند مجاهدین به خوانش مارکسیستی مبارزه و جامعه
و طبقه اعتقاد داشت. به این ترتیب او به کنشگری ویژه در میان مبارزان پیش از انقلاب
بدل شد. کسی که با متر معیارهای امروز هم یک «شورشی شریف» محسوب میشود و نه یک «روشنفکر
تروریست». تجربه شعاعیان، نوع مواجهاش با پدیدههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی
فرهنگی، تلاش غیرقابل انکارش برای دانستن بیشتر، تلاشش برای مکتوبکردن نظراتش و باورش
به لزوم مبارزه جبههای، پس از 4 دههای که از مرگش میگذرد، هنوز هم جذاب و قابل درسآموزی
است.»
بعد
از این مقدمه، یادداشت تحلیلی توصیفی دبیر سرویس تاریخ نسیمبیداری با عنوان
«جادوی دیالکتیک؛ تفنگ و تنهایی، ترور و سیانور» آمده است. این یادداشت هم نگاهی
به زندگی سیاسی شعاعیان دارد و هم به کنشهای او در دهههای 1330، 40 و 50 میپردازد.
در فراز پایانی این گزارش میخوانیم: «از شهریور 53 که ارتباط شعاعیان با چریکها قطع
شد تا بهمن 54 که نفسهایش قطع شد، اطلاع دقیقی از زندگی و کار و فعالیتش وجود ندارد
و این ابهام، تا باز شدن گنجینه اسناد ساواک به روی پژوهشگران، باقی خواهد بود. تنها
میدانیم که او تغییر قیافه داده بوده و آثارش را جمعآوری و مرتب و بازنویسی میکرده
است. احتمالا آخرین نوشتهاش، همان نامهای است که به تاریخ نه چندان دقیق «زمستان
54» و با امضای «رفیق» خطاب به «بنگاه انتشاراتی مزدک» در مورد آثارش نوشته است. هنوز
هم مشخص نیست در آن صبح سرد شانزدهم بهمن، پی چه کاری، گذرش به خیابان استخر افتاده
است و هنوز نمیدانیم آیا پاسبان ساده کلانتری مرکز، واقعا او را ناشناخته و نادانسته
به دام انداخته یا چریک مخفی مخفوف، در تور نامرئی ساواک گفتار آمده است. میدانیم
او در سراسر زندگی با جادوی دیالکتیک زیست؛ اگر زنده بیرون آمدنش از گورستان مسگرآباد
را نشانه این جادو میداند، ما نیز میتوانیم بهسان خودش، تنهاییاش با وجود آنهمه
ارتباط و رفاقت و دوستی را جادوی دیالکتیک بدانیم، نیز اشتیاقش به قیام مسلحانه و گیرکردن
اسلحهاش در آن لحظه حیاتی را. این هم جادوی دیالکتیک بود که در هسته مرکزی جبهه دموکراتیک
خلق، نه سیانور عسگریه و نه سیانور نبوی که تنها سیانور او عمل کرد و به کام مرگ کشانیدش.
این هم جادو بود که تروریست خوانده میشد اما بیشتر قربانی ترور بود تا عامل آن. شاید
نتوان شهیدش نامید اما حتما میتوان یک شورشی شریف خواندش؛ شعاعیان شریف بود چون تا
واپسین دم حیات، میکوشید که بیشتر و بهتر بداند.»
مصاحبه
با محمدحسین خسروپناه با عنوان «از شعاعیان متفکر تا شعاعیان مسلح»، یک یادداشت از
مسعود کوهستانینژاد در معرفی و نقد مقاله «نسل جوان و جبهه ملی» از نوشتههای
شعاعیان با عنوان «رسالهای زیر سایه ملکی»، یادداشتی از محمدعلی مرادی با عنوان
«شعاعیان و جدال میان تعقل و تخیل» و گفتوگویی کوتاه با مازیار بهروز بخشهای
دیگر پرونده تاریخ نسیمبیداری را تشکیل میدهد.
مهندس
بهزاد نبوی که از رفقای شعاعیان بود در گفتوگویی نسبتا بلند، درباره شخصیت، رفتار
و کردار او توضیح داده است. نبوی میگوید «شعاعیان مارکسیستی بود که مارکس را هم
قبول نداشت». مطلب بعدی، گزارشی است از 6 کتابی که درباره این مبارز چپگرا اما
مستقل به رشته تحریر درآمده و نام «خوانش شعاعیان» برای آن انتخاب شده است. مصاحبه
با پیمان وهابزاده، استاد ایرانی دانشگاه ویکتوریای کانادا با عنوان «تکاندیش،
کمهمتا و اصیل بود» و گزارش سری ساواک از مرگ شعاعیان و حلقههای ارتباطی او،
مطالب بعدی را تشکیل میدهد. اما شاید یکی از خواندنیترین بخشهای این پرونده،
مصاحبه با مهندس رضا عسگریه باشد که از دوستان نبوی و شعاعیان و جزء پایهگذاران
«جبهه دموکراتیک خلق» باشد. عسگریه به واسطه بهزاد نبوی با شعاعیان آشنا شد و با
او رفاقت یافت. کمی بعد به کارگردانی یکی از عوامل ساواک، طرحی را برای انفجار ذوبآهن
اصفهان در گروه مطرح کرد و بعد از کشوقوسهایی دستگیر شد. شعاعیان همواره فکر میکرد
عسگریه او و نبوی را لو داده است و حالا پس از 4 دهه، عسگریه شرح ماوقع داده است و
اینکه چرا و چگونه دستگیر شده.
هوشنگ
ماهرویان هم در گفتوگویی، شعاعیان را چنین توصیف کرده است: «هم عاشق اسلحه بود،
هم متفکر نقاد». مطلب دیگر، بخشی از خاطرات ویدا حاجبی تبریزی است درباره شعاعیان.
این دو در موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران با هم همکار بودند و آخرین
دیدارشان چند روز قبل از مرگ شعاعیان رقم خورد. مصاحبه با انوش صالحی، نویسنده
کتاب «مصطفی شعاعیان و رمانتیسم انقلابی» هم مطلب دیگر بخش تاریخ است. نگاهی به
مهمترین آثار قلمی شعاعیان در 6 صفحه و روایت یک شاهد عینی از واپسین دقایق حیات
مصطفی شعاعیان به همراه چند سند منتشر نشده، مطالب دیگر بخش تاریخ نسیمبیداری را
تشکیل میدهند.
در
بخش سیاسی این شماره کارنامه علی جنتی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بررسی شده
است و در بخش بینالملل، کارنامه اوباما و تغییرات احتمالی در سیاست خارجی این
کشور به دلیل انتخاب ترامپ به بحث گذاشته شده. این شماره نسیمبیداری بعد از مدتها
132 صفحهای است و 10 هزار تومان قیمت دارد.
دیدگاه ها : شما گفتید
آخرین ویرایش: جمعه 26 آذر 1395 04:35 ق.ظ
تاریخ مشروطه ایران
پنجشنبه 15 مهر 1395 05:25 ب.ظ
ارسال شده در: بازنشر ،

اولین تاریخ مدون مشروطه*
از روزی که رضاشاه پهلوی از ایران رفت تا روزی که محمدرضا
پهلوی کشور را ترک کرد، روزی نبود که از «مشروطیت» در این کشور سخنی نباشد؛
مخالفان دیکتاتوری، از نقض قانون اساسی مشروطه و نابود کردن اساس مشروطیت سخن میگفتند
و شاه هر اقدامش را منبعث از قانون اساسی میدانست و خود را پادشاه مشروطه میخواند.
سخن گفتن از مشروطه، آگاهی میخواست و یکی از مهمترین منابع این آگاهی، کاری بود
که یک سال پیش از رفتن رضاخان منتشر شده بود؛ تاریخ مشروطه ایران به قلم احمد
کسروی. تا زمان انتشار و مدتها پس از آن، کتاب کسروی تنها منبع مدون و قابل
استناد درباره انقلاب مشروطه ایران بود و تا همین امروز هم هیچ اثری را نمیتوان
یافت که درباره مشروطه باشد و ارجاعی به تاریخ مشروطه ندهد. کسروی
که در زمان انقلاب مشروطه 16 ساله بوده و ساکن تبریزی که یکی از کانونهای مشروطهخواهی
بود، در سال 1302 تصمیم گرفت حوادث آذربایجان را از ابتدا قلمی کند؛ یادداشتهایی
تهیه کرد که از 1313 سلسلهوار در مجله پیمان منتشر شد. ارتباط حوادث تبریز با
تحولات تهران و گیلان، سبب شد بررسیهای نویسنده از وقایع تبریز فراتر رود و در
نهایت دو کتاب تاریخ مشروطه ایران و تاریخ هجده ساله آذربایجان، تألیف شود. گفته
بود قصد تاریخنگاری ندارد و هدفش تنها ضبط وقایع و حوادث مشروطه برای آیندگان،
ارجگذاری مبارزان گمنام مشروطه و یادآوری ایام تلخ گذشته است.
آنچه تاریخ مشروطه را متمایز و خاص میکرد، تلاش نویسنده
برای جمعآوری مجموعه تصاویر مرتبط با مطالب بود. از دیگر ویژگیهای کتاب، که
بعدها باعث انتقادات فراوانی به آن شد، اصرار نویسنده برای استفاده از معادلهای
فارسی خودساخته برای لغات و اصطلاحات عربی بود. کسروی از پیشگامان افراطی عربیزدایی
از زبان فارسی بود و بنابراین تلاش داشت در شرح حوادث و نقل وقایع، لغتهای فارسی
استفاده کند و هرجا هم که لغتی نمییافت، خود واژهای جایگزین میکرد؛ در رفت بهجای
مخارج یا هَنایش بهجای تأثیر و سهش به جای احساس و... بعدها خیلی از مشروطهخواهان زنده و از جمله سیدحسن
تقیزاده، انتقاداتی را متوجه نویسنده کردند. به اعتقاد آنان کسروی بهخصوص در
واقع تهران و آذربایجان به دقت تبریز عمل نکرده و نفرت و علاقهاش، در داوریهایش
نسبت به افراد مؤثر بوده است. اما مهم این بود که کسروی، نخستین دیکته را نوشته
بود و مابقی میتوانستند غلطهای او را بگیرند. آنچه رونق کتابهای کسروی را موجب
شد، ترورش در حیاط کاخ دادگستری تهران بهوسیله نوابصفوی بود. کسروی نویسندهای
ضدشریعت قلمداد میشد و اثری داشت با عنوان «شیعهگری» که در آن به بهانه مبارزه با
قشریگری و تحجر، همه شیعیان را به یک چوب رانده بود. کتاب خشم محافل مذهبی را
برانگیخت و نواب صفوی، این آتش را فرونشاند. اما قتل کسروی، سبب شد آثارش بیشتر
مورد توجه قرار بگیرد و مخاطبان تازهای پیدا کند.
* ماهنامه نسیمبیداری،
شماره 56، ویژهنامه نوروز 1394
دیدگاه ها : شما گفتید
آخرین ویرایش: پنجشنبه 15 مهر 1395 05:26 ب.ظ
اقتصاد ایران در دوران دولت ملی
پنجشنبه 25 شهریور 1395 03:17 ق.ظ
ارسال شده در: بازنشر ،

نیمه پنهان دولت مصدق*
میشود
کلی مقدمهچینی کرد و یک عالم حرف زد تا در آخر، جملهای طلایی آورد نتیجه گرفت و
مطلب را به پایان برد، اما میخواهم آن حرف آخر را همین اول بزنم و بعد دربارهاش
قلمفرسایی کنم؛ تراز مثبت تجاری بدون نفت، یکبار در تاریخ ثبتشده اقتصاد ایران
ثبت شده و آن مربوط به دولت ملی دکتر محمد مصدق است. یعنی نه تا آن موقع و نه از
آن موقع تا امروز، صادرات غیرنفتی از واردات پیشی نگرفته است و این یعنی دولت ملی،
یکی از موفقترین دولتهای ایران در مدیریت اقتصاد ملی بوده است. این رکورد شانسی
بود؟ آیا قضا و قدر دست به دست هم داده بود که دولت ملی برای 6 دهه رکورددار باشد
یا واقعا برای اقتصاد در آن دوره برنامهای تدارک دیده شده بود؟ پاسخ به این پرسشها
از آن جهت مهم است که در جامعه سیاستزده ما، همهچیز با متر و معیار سیاست، آن هم
نه به مفهوم آکادمیکش که به مفهوم گروکشیهای گروههای ذینفع و ذیسهم در ساخت
قدرت سنجیده میشود. به این اعتبار، دوره دکتر مصدق هم با محک سیاست قضاوت میشود
و کمتر کسی تلاش کرده آن تجربه را برای درسآموزی امروز بازخوانی کند.
کتاب
«اقتصاد ایران در دوره دولت ملی» تلاشی است برای پاسخ به اتهاماتی که در سالهای
اخیر متوجه دکتر مصدق و دولتش شده است؛ اتهاماتی از قبیل پوپولیسم نفتی، بیبرنامگی،
بزرگشدن دولت، نارضایتی مردم و... فرشاد مومنی که بیش از دو دهه است به طور
متمرکز روی مسائل توسعه ایران کار میکند، در مقدمه کتاب، انگیزه این اثر را،
مقابله با آنچه به تعبیر فوکو، «دستکاری حقایق» خوانده میشود عنوان میکند و
چنین توضیح میدهد: «یکی از شگفتانگیزترین مقولات، نحوه برخوردی است که با تجربه
ملیشدن نفت و عملکرد دولت ملی و شخصیت مرحوم دکتر مصدق میشود. با کمال تاسف با
گذشت بالغ بر نیمقرن از جنبش ملیشدن نفت، هنوز میبینیم که عناد، کینهتوزی و
لجاجت، نقش بیشتری از علم و انصاف در ارزیابی آن دوره دارد و بنابراین میتوان گفت
هر کوشش منطقی و منصفانهای که برای روشنکردن واقعیتهای آن دوران صورت پذیرد،
گامی ارجمند است...»
به
این ترتیب، کتاب به شکلی روشمند نشان میدهد چگونه دولت مصدق با جلب اعتماد مردم،
میداندادن به گروههای اجتماعی گوناگون و برنامهریزی برای اقتصاد ملی، توانست
علاوه بر اداره ایران در سختترین شرایط فشارهای خارجی و توطئههای داخلی، رکورد
تراز مثبت تجاری را به نام خود ثبت کند. برای نمونه، برنامه دولت مصدق در زمینه
کشاورزی، سطح تولید را افزایش چشمگیری داد بهگونهای که محصولات کشاورزی، سهم
بزرگی از صادرات غیرنفتی ایران در این دوره را به خود اختصاص داد و در ضمن، گندم و
جو که تا قبل از دولت ملی وارد میشد، در این دوره به خارجیها فروخته شد. کسانی
که با مسائل اقتصاد ایران آشنایی دارند، میدانند که صادرات هر محصول، سبب نایابی
یا گرانی آن در بازارهای داخلی میشود و این الگو تا همین امروز هم رواج دارد اما
جالب است که در آن دوره، رشد قیمت محصولات کشاورزی کمتر از سطح عمومی قیمت سایر
کالاها بود. در همین دوره تورم هم رشدهای قابل دفاعی دارد؛ 4/5 درصد برای سال
1330، 8/6 درصد برای سال 1331 و 5/9 درصد برای سال 1332.
از
دیگر عملکردهای درخشان اقتصاد در این دوره، انضباط مالی است به این معنا که در
شرایط تحریم نفتی، دولت مصدق توانست میزان درآمدهای خود را نزدیک به 2 برابر هزینههایش
افزایش دهد. این نکته، وقتی جذابتر مینماید که بدانیم یکی از بهانههای دولت
قبلی در بیانضباطی شدید مالی، که به رانت و فساد بینظیری در تاریخ ایران منجر
شد، تحریمهای اعمال شده بود.
مدیریت
واردات و حساسیت نسبت به خروج ارز از کشور، تخصیص سهم بزرگی از وام بانک جهانی به
امور عمرانی، تشکیل هیات نظارت صنعتی، تخصیص وام بانکی به کشاورزان، رشد سرمایهگذاری
صنعتی، احداث چندین کارخانه و راهاندازی چند کارخانه رها شده از جمله پشمبافی
اصفهان از دیگر اقدامات درخشان دولت مصدق در حیطه اقتصاد بود که نه در حافظه ضعیف
تاریخی ایرانیان جایی دارد و نه حتی در متون درسی دانشجویان اقتصاد. پس میتوان
کتاب را خواند و با حقایق عجیبی از تجربههای پر هزینه این ملت آشنا شد که مزه
شیرینی دارد. بعد به فکر فرو رفت که چرا این تجربهها، حتی در حد گرامیداشتهای
تکراری سالانه هم به زبان نمیآید، چه برسد به آنکه درسی برای امروز و فردا باشد،
و به این غفلت، تلخکام شد.
اطلاعات کتاب: کتاب
7 فصل دارد؛ در فصل نخست تحولات سیاسی دهه 1320 به صورت گذرا مرور شده است، فصل
دوم شمایی از اقتصاد ایران در این دهه را ترسیم میکند و فصل سوم طرز تلقی احزاب
فعال این مقطع از اقتصاد را مرور کرده است. نویسندگان در فصل بعد، که میتوان آن
را جان کلام کتاب دانست، سیاستگذاریها و اقدامات زیربنایی مصدق را بررسی کرده و
در زیرفصلهای گوناگون، نشان داده آن عملکرد نه تنها قابل دفاع که قابل مباهات،
مبتی بر برنامهریزیهای مشخص و هدفمند بوده است. فصل پنجم هم نشان میدهد موفقیت
در اقتصاد، پشتوانههایی چون سیاستگذاریهای اجتماعی و فرهنگی داشته است و به
عبارت دیگر، دولت ملی ساختار نهادی را بر اساس احترام به تولید در اقتصاد و احترام
به نیروهای مولد در اجتماع ساماندهی کرده بود. دو فصل ششم و هفتم کتاب هم به
توضیح اندیشههای فردریک لیست و مقایسه تطبیقی اندیشهها و عملکردهای نخستوزیر
دولت ملی با این متفکر برجسته است. کتاب «اقتصاد ایران در دوره دولت ملی» پاییز
گذشته و توسط نشر نهادگرا منتشر شده است.
نویسنده:
فرشاد مومنی، بهرام نقشتبریزی
ناشر:
نهادگرا
نوبت
چاپ: اول، پاییز 1394
شابک:
قطع:
وزیری
قیمت:
218 صفحه، 20000 تومان
* هفنه نامه کرگدن، شماره 18، سه شنبه 2 شهریور 94
دیدگاه ها : شما گفتید
آخرین ویرایش: یکشنبه 28 آذر 1395 05:29 ق.ظ
ماهی سیاه کوچولو
یکشنبه 31 مرداد 1395 03:31 ب.ظ
ارسال شده در: معرفی و مرور ،

معترض باشی، تطمیع نشوی، پیاده راه بیافتی در روستاها و
برای بچههای از همهجا بیخبر قصههای حماسی بخوانی و آنان را متوجه مفهوم ظلم و
جهل و فقر کنی، چند باری با خشونت و بی خشونت احضار شوی و استنتاق پس بدهی، کتابی
منتشر کنی که مانند بمب صدا کند و بعد در رودخانه غرق شوی، آن هم در تابستان؛
معلوم است که مرگت را مشکوک بدانند و کشتهات بخوانند به دست عوامل ساواک. صمد
بهرنگی اینگونه در یاد جوانان دهه 40 و 50 ماند. گفته بود: «غرض
رفتن است، نه رسیدن. زندگی کلاف سردرگمی است، به هیچ جا راه نمیبرد. اما
نباید ایستاد. این که میدانیم نخواهیم رسید؛ نباید ایستاد. وقتی هم که مردیم،
مردیم به درک!» متولد تیرماه 1318
تبریز بود، در خانوادهای فقیر. پدرش برای کار به قفقاز رفت و بازنگشت. او شد نانآور
خانه. خرداد 36 از دانشسرای تبریز گواهی پایان تحصیل گرفت و عازم روستاهای اطراف
تبریز شد تا آنچه آموخته تدریس کند: «از دانشسرا که
درآمدم و به روستا رفتم، یکباره دریافتم که تمام تعلیمات مربیان دانشسرا کشک
بوده است و همهاش
را به باد فراموشی سپردم و فهمیدم که باید خودم برای خودم فوت و فن معلمی را پیدا
کنم و چنین نیز کردم.» فوت و فن معلمیاش،
تعریف قصه بود اما نه قصه دیو و پری یا غول چراغ جادو. قصههایی میگفت از ظلم و
جهل و فقر. خرداد 41 لیسانس زبان انگلیسی گرفت. از این زمان، داستانها و مقالات
بیشتری برای توفیق و کتاب هفته و مهدآزادی فرستاد که با نامهای مستعار منتشر میشد.
همان سال 41، از درسدادن برای دبیرستانیها منع شد چون «حرفهای سخیف» زده بود.
سال بعد، کتابی نوشت با عنوان «الفبای آذری» که مورد توجه جلال آلاحمد واقع شد و
به «كمیته پیكار جهانی با بیسوادی» پیشنهادش کرد.
کمیته پس از بررسی، قبول کرد کتاب را با تغییراتی منتشر کند که با مخالفت سرسخت
مؤلف مواجه شد. احتمالا از همین روزها بود که بهعنوان یک عنصر ناآرام در ساواک
شناخته شد.
افسانههای آذربایجان و متلهای آذری را در سالهای 44 و 45
و با کمک بهروز دهقانی منتشر کرد. میانههای تابستان 47، کتاب «ماهی سیاه کوچولو»
توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شد که مورد استقبال قرار گرفت. فرشید
مثقالی، تصویرگر کتاب بود. 9 شهریور، صمد در ارس غرق شد و 4 روز بعد، جسدش را
یافتند. چند روز قبل از این واقعه، میهمانانی از سازمان امنیت داشت و همین شایعه
کشتهشدنش را تقویت کرد. ماهی سیاه کوچولو، موفقیتهای زیادی بهدست آورد. کتاب
برگزیده کودک شد و در جشنوارههای جهانی جایزه گرفت. قصه یک ماهی کوچک بود که نمیخواست
در برکه بمیرد، راه افتاد تا به دریا برسد. در سالهای بعد، ماهی سیاه کوچولو،
داستانی انقلابی محسوب میشد و از انجا که یکی از دوستان صمد، دهقانی عضو گروههای
مسلح چپگرا شد، بهرنگی هم یکی از مبارزین چپ تلقی میشد که بر سر عقیده، جان
باخته است. اینجا واقعیت مهم نبود؛ مهم این بود که جوانان برای تهییج و تحریک همدیگر
به نایستادن و مبارزه، از ماهی سیاه کوچولو آغاز میکردند.
دیدگاه ها : شما گفتید
آخرین ویرایش: یکشنبه 31 مرداد 1395 03:33 ب.ظ
اتاق افسران
جمعه 29 مرداد 1395 07:38 ب.ظ
ارسال شده در: معرفی و مرور ،

جنگ،
چه حملهای ناجوانمردانه باشد و چه دفاعی مقدس، خسارتبار است و غمافزا. ویرانی و
تخریب و مرگ و ترس جنگ را میتوان یک طرف ترازو گذاشت و زخمخوردن و نقص عضوش را
یکطرف دیگر. ویرانی و تخریب، بازسازی میشود، مرگ به وادی فراموشی میرود و ترس
بعد از مدتی میخشکد اما نقص عضو در همه زندگی فرد و اطرافیانش میماند و میشود
آینه تمامنمای همه آن تخریب و ترس. همه این تلخی را مارک دوگن در رمان کوتاهش،
«اتاق افسران» به تصویر کشیده است و خوب برای مخاطب مجسم کرده که یک زخمخورده
جنگ، چگونه بارها میمیرد و باز زنده میشود و در عذابی دائمی زندگی میکند.
رمان
را که آغاز میکنی، حس میکنی با قصهای پرکشش مواجهی از هیجانات جنگ که راویاش،
آنچه را دیده برایت میگوید با آب و تاب و چاشنی طنز. اما نه، خیلی زود قصه از
میدان جنگ به پشت جبهه میرود؛ جایی که زخمیها و مجروحین جمع شدهاند تا دوباره
به زندگی برگردند. آدرین، که قصه او را میخوانیم، خیلی زود از جنگ انصراف میدهد
و میشود یک قهرمان زخمی: «صدای انفجاری را از فاصله خیلی نزدیک میشنوم. سوتی یکچهارم
ثانیهای. فقط فرصت میکنم سری را ببینم که از بدنی که روی زانوهایش خم شده، جدا
میشود و اسبی که از پا در میآید و پخش زمین میشود. آن درجهدار دیگر که سوار
اسب مانده بود، کنارم به زمین میغلتد، شانهاش از جا کنده شده و استخوانش بیرون
زده. احساس میکنم تبری زیر بینیام فرو میرود و بعد همهجا تاریک میشود.» جنگ
برای مخاطب با این جملات تمام میشود و برای راوی آغاز؛ گل خشکشده، مانع خونریزیاش
شده و او با صورتی که دهان و فکش به یک حفره بیمعنا بدل شده، حالا روی تخت
بیمارستان خوابیده است: «استخوان فکی گونه به کلی نابود شده. یادداشت کنید دوست
عزیز! از هم باز شدن کامل بخشهای بالای چانه تا نیمه بینی و نابودی کامل استخوان
فکی گونه و سقف دهان... از بین رفتن بخشی از زبان...»
آدرین
مهمترین وسیله ارتباطیاش را از دست داده و تلاشش برای هر حرف زدنی، به خروج
اصوات نامفهوم از حلقش منجر میشود. حالا روی دیگر سکه جنگ را او برایمان تعریف میکند؛
دچار شدن زخمیها به یأس، آرزوی مرگ بجای زندگی با نقص عضو، حسرت کارها نکرده و
راههای نرفته و رشک به سالمهایی که نمیدانند چقدر سخت است نداشتن بیاهمیتترین
اعضای بدن: «با زنهای جوان و زیبایی برخورد کردیم که از ما جز ماتحتمان که روی
لگن میگذاشتیم و بوی گند و ناخوشایند زخمهای درونیمان چیز دیگری نشناختند، یا
تکان خوردنهای عضلههای صورتهای از ریخت افتادمان، یا چهرههایی که به علت
پارگی عضلهها و از شدت درد به شکلی درمیامدند که گویی داریم میخندیم. بعضیها از
خداوند گلهمند شدند که انتخابشان کرده تا شاهد از بین رفتن این هدیهها باشند،
عدهای دیگر او بردند تا روح غرقشدهشان را نجات دهند. همگی به آلمانی لعنت
فرستادیم و یقین کردیم مفید بودهایم...»
نویسنده
برای مجروحین بهبود یافته از طعنه «مرمتشده» استفاده میکند تا یادمان بیاید هیچ
پزشک زبردستی هم نمیتواند زندگی انسان نقصعضو را مانند قبل از جراحت به حالت
عادی برگرداند و شاید برای همین است که در پشت جلد کتاب آمده است: «مارک دوگن در
این کتاب کوچک بزرگ، عمق فاجعه را چنان به تصویر میکشد که پشت آدم میلرزد، حتی
آنهایی که هرگز نه جنگی دیدهاند و نه در جنگی شرکت داشتهاند. ما آدمها چه موقع
میخواهیم از این جنایت وحشتناک دستهجمعی که هیچ حیوانی مرتکبش نمیشود، دست
برداریم؟»
اطلاعات
کتاب: اتاق افسران را مترجم توانا، پرویز شهدی به
فارسی برگرداننده است در پیشگفتاری کوتاه بر آن، نوشته توضیح داده که وقتی کتاب
اصلی به دستش رسیده، تا یک نفس نخواندهاش، زمینش نگذاشته و خود هم متعجب است:
«داستان پرهیجان و پرشور و حالی نیست که چنین مرا دنبال خودش کشانده باشد. ماجرایی
است ساده و کموبیش واقعی از گوشهای از جنگ جهانی اول.» و بعد توضیح میدهد که
کار را از آن جهت جذاب یافته که خیلی ساده و بیآلایش به دردهای جنگ میپردازد. امضای
مقدمه، به تاریخ مرداد 1387 است و فاصله یکساله تا انتشار را باید نشانهای از
گیرکردن کتاب در ارشاد بدانیم.
این
رمان کوتاه، صدویکمین داستان خارجی نشر چشمه است که در سری کتابهای «جهاننو»
منتشر شد.
نویسنده:
مارک دوگن
مترجم:
پرویز شهدی
ناشر:
چشمه
نوبت
چاپ: اول، تابستان 1389
شابک:
قطع:
رقعی
قیمت:
144 صفحه، 3000 تومان
دیدگاه ها : شما گفتید
آخرین ویرایش: یکشنبه 28 آذر 1395 05:25 ق.ظ
خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی
شنبه 5 تیر 1395 06:42 ب.ظ
ارسال شده در: بازنشر ،

خاطرات فقیهی از اهالی تجدد *
بازخوانی
آنچه در طلیعه عصر بیداری ایرانیان رخ داده است، کمک شایانی میکند به فهم آنچه
بعد از انقلاب مشروطه در این پهنه رخ داده و تکرار شده و باز هم تکرار شده و تکرار
میشود. گلوله میرزارضای کرمانی که شاه صاحبقران را بر زمین انداخت، طنین حوادثی
بود که در جامعه ایران میگذشت مقابل چشم شاه و دربارش که بینا نبودند. مظفرالدین
که بر تخت نشست، دیگر شاه و سلطنت و دم و دستگاهش، هیبت سابق را نداشت و روزنامهها
میتوانستند بنویسند فلان حاکم در فلان منطقه، «غلطکاری» کرده است. چندی بعد، چوبزدن
بازاریهای تهران، غوغای مطالبه عدالتخانه را بلند کرد و عصر مشروطه آغاز شد؛
عصری که فنر مطالبات انباشتشده ایرانیان از حکومت قانون، از احترام به عرض و مال
و ناموس، از عدالت، از رفاه، از امنیت، از احترام به مالکیت، از آزادی برای نقادی
و... رها شد. عصر مشروطه بود، عصر تسویهحسابها هم، عصر کندروی و تندروی هم.
مشروطهخواهان، دو شقه شدند و قصه تقابل ساختگی مشروطه و مشروعه آغاز شد و عجبا که
در راس هر کدام از جریانهای مشروطهخواه معارض، فقیهی برجسته قرار داشت؛ چنین بود
که فقیه شاخصی چون شیخ فضلالله نوری را -که آوای مشروعه بجای مشروطه سر داده بود-
شیخ ابراهیم زنجانی محاکمه میکرد که فقیهی بود مومن به آزادی و سازگاریاش با
اسلام.
شیخ
ابراهیم زنجانی، در نجف درس خوانده بود، در محضر شیخ محمد لاهیجی و ملاکاظم
خراسانی و شیخ هادی تهرانی و... پس از 20 سال به زنجان بازگشت در حالیکه میگوید «خودم
را مستغنی از تحصیل فقه و اصول دیده و به نهایت درجهای که آمال داشتم، رسیده میپنداشتم.»
او در مجلس اول مشروطه نماینده مردم زنجان بود، در دور دوم از تبریز وارد مجلس شد
و در دورههای سوم و چهارم، باز وکالت زنجانیها را عهده داشت. شیخ فضلالله را زنجانی
محاکمه کرد و بر خلاف بسیاری از همکارانش در مجلس سوم، از جمله سیدحسن مدرس،
اولتیماتوم روسها را پذیرفت. بنابراین میتوان گفت که شیخ ابراهیم در یکی از
مقاطع مهم تاریخ این سرزمین، آغاز عصر ایران مدرن، در میانه میدان سیاست ایفای نقش
میکرد و این میانداری یعنی آلودن به سیاست با همه ویژگیهایش در این سامان؛ دروغ
گفتن و دروغ شنفتن، اتهامزدن و متهمشدن، تخریب و جعل و... با این اوصاف، زندگینامه
و خاطرات خودنوشت زنجانی، یکی از بهترین منابع برای ریشهیابی دلایل گرایش شاخهای
از دانشآموختگان حوزه علمیه به «تجدد» به طور کلی و مباحثی چون آزادی و حکومت
قانون، حق انتخاب و حقوق رعایا و... به طور خاص است.
زنجانی
در خاطرات خود شرحی از سوءاستفادهها از دین و ویرانی ناشی از آن ارائه میدهد و مینویسد:
«اکنون مخلص آنچه بعد از تامل صحیح از اساس اسلام با آنچه فعلا در جریان است، برای
من محقق و روشن و آفتابی کرد که از اسلام جز نام نمانده... آن چیزی که فعلا خصوصا در
ایران اسلام مینامند تماما بر ضد اسلام است. لیکن به طوری هم شده که الان اگر کسی
بخواهد مردم را دعوت کند و وادارد که اساس اسلام را احیا کنند چون بر ضد منافع و ریاست
و خدایی و ثروت و قدرت این مردمفریبان است آن اسلام را بدعت و کفر و باطل خواهند نامید.»
با این مقدمه در 26 ماده، امهات برداشتهای خود از اسلام و مقتضیات زمان را ارائه
میدهد. برای نمونه مینویسد: «لازم است که تمام افراد بشر در فکر و فهم خود آزاد بوده
و همه برای فهم حقایق از معتقدات و احوال و اعمال باید به دستور عقل و فکر صحیح یا
مقدمات ثابته و محسوسه عمل کنند و با هزاران تاکید، تقلید و اطاعت کورکورانه به پدران
و مربیان و گویندگان ممنوع است.»
جالب
است که بیش از 100 سال پیش، این اسلامشناس برجسته مینویسد: «کلیه بشر در حقوق بشر
مساوی هستند، بدون تفاوت در نژاد و زبان و رنگ و شغل و ثروت و منسب و اوصاف و انسان
مراتب در حقوق انسانی ندارد. صنف عالی و متوسط و دانی در اسلامیت مقرر نیست.» یا «تمام
افراد بشر در مسکن و کار و گفتار و رفتار و کردار آزاد هستند و چون این آزادی به تساوی
حق عموم است بالبداهه نمیتواند آزادی کسی مانع حق و آزادی دیگری باشد.»
باز از جالبترین نکات در تقریرات زنجانی، این
بند است: «زنان و مردان در همه حقوق بشریت مساوی هستند و هر موقع که قانون زن را نصف
مرد حکم داده مانند ارث و شهادت و غیرهما همان معمول شود و در باقی امور زنان خود در
اداره مال و ناموس و جان و حقوق خود استقلال دارند و هرگز محکوم نیستند که خود را پنهان
کرده و صورت نیستی داده و روی را پوشانیده و خود را نشناسانیده و از کار و عمل و داد
و ستد و کمک به ملت در امور زندگانی و این جهانی و آن جهانی کنار مانده اختیار نفس
و عرض ایشان در دست مردان باشد.»
در
شرایطی که حاکم، اختیاردار جان و مال و آبروی رعایای خود بود، فقیه زنجانی مینوشت:
«جان و مال و آبروی عموم افراد ملت و کسانی که در امان ایشان هستند از هر نوع تجاوز
و تعرض مصون است و کسی حق ندارد یک سیلی و خراشی به کسی وارد کند.» و البته متذکر
میشود: «عموم مردمان باید مواظب بوده کسانی را که برخلاف قانون شرع کار می کنند و
بر حقوق خاصه و عامه تجاوز می نمایند و امور لازمه شرع را ترک می نمایند به هر قدری
که ممکن است با قول و فعل و قلم و قدم امر به معروف و نهی از منکر کنند.» با اینکه
شیخ تلاش آشکاری نشان میدهد برای انطباق شریعت و تجدد، اما جامعهای که ناتوان از
مکالمه و مفاهمه بود، بسیاری از این مفاهیم (امروز بدیهی) را برنمیتابید و چنین شد که شیخ نوری، کلمه آزادی
را مفسدهانگیز میدانست و مخالف اسلام تا در جبهه مخالفان زنجانی قرار گیرد. مرور
خاطرات زنجانی، این دید را مخاطب میدهد که از کدام منافذ میتوان سنت و مدرنیته
را آشتی داد و چرا پروژه صد و چند ساله منورالفکرهای ایرانی هنوز به نتیجه نرسیده
است.
اطلاعات
کتاب: خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی برای نخستینبار در
سال 1379 منتشر شد و در همان زمان انتشار، بحثهای بسیاری را درباره برداشتهای
گوناگون روحانیون و مجتهدان از مشروطه و مشروعه در پی داشت. در فضای پر از ابهام و
اتهام سالهای اصلاحات، انتشار خاطرات عامل محاکمه شیخ فضلالله نوری، نشانهای از
ضدیت اصلاحطلبان با مشروعه عنوان میشد و در مقابل، محافظهکاران به ضدیت با
روشنفکری متهم میشدند. به هر حال این بحث ها به دیدهشدن و فروش بهتر کتاب کمک
کرد. در دوره عدالت، ناشر و موضوع کتاب، هر دو حساسیتبرانگیز تشخیص داده شدند و
کتاب برای مدتی در محاق ماند تا آنکه در سال گذشته، چاپ سوم آن منتشر شد.
این
اثر به کوشش غلامحسین میرزاصالح بازخوانی و آماده انتشار شده است.
نویسنده:
شیخ ابراهیم زنجانی
بهکوشش:
غلامحسین میرزاصالح
ناشر:
کویر
نوبت
چاپ: سوم، 1394
شابک:
قطع:
رقعی
قیمت:
270 صفحه، 14500 تومان
درجشده در روزنامه سپید، دوشنبه، 24 خرداد 1395 *
دیدگاه ها : شما گفتید
آخرین ویرایش: یکشنبه 28 آذر 1395 06:06 ق.ظ
برنامهریزی و توسعه در ایران
سه شنبه 18 خرداد 1395 02:13 ق.ظ
ارسال شده در: معرفی و مرور ،

چرا
علیرغم افزایش امکانات مادی و بالارفتن میزان دانش و آگاهی، عملکرد اقتصاد ایران
هر روز بدتر میشود؟ چرا با آنکه بیش از 7 دهه سابقه برنامهریزی متمرکز برای
توسعه داریم، هنوز با شاخصهای توسعهیافتگی فاصله نجومی داریم؟ داگلاس نورث،
اقتصاددان نوبلیست آمریکایی، جملهای کلیدی دارد که میتواند پاسخی ابتدایی به این
پرسشها تلقی شود. میگوید: «تاریخ مهم است. اهمیت تاریخ صرفا به این دلیل نیست که
میتوانیم از گذشته بیاموزیم، بلکه به این دلیل است که حال و آینده به واسطه تداوم
نهادهای یک جامعه با گذشته پیوند دارند. گذشته، انتخابهای امروز و فردا را شکل میدهد.»
اینجا منظور از «نهاد»، سازمانهای دولتی یا خصوصی فعال در عرصه اقتصاد نیست بلکه
هر قاعده رفتاری در جامعه، یک نهاد محسوب میشود. بنابراین خوشقولی، وفای به عهد،
احترام به حقوق مالکیت، پیشبینیپذیری رفتار طرف مقابل، میزان صداقت و... هر کدام
یک نهاد هستند که میتوانند انتخابهای افراد را در موقعیتهای گوناگون تغییر
دهند. به این ترتیب در جامعهای که صداقت یا وفای به عهد یک رفتار معمول است، یک
رفتار اقتصادی را شاهدیم و در جامعهای که این نهادها قوت چندانی ندارند، یک رفتار
دیگر را.
تجزیه
و تحلیل رفتارها بر اساس نهادها، از دستاوردهای دستگاه نظری نهادگرایی جدید است که
حالا بیش از هر زمان دیگری مورد اقبال اقتصاددانان قرار گرفته است. به طور خلاصه،
میتوان گفت این دستگاه نظری، بر خلاف اقتصاد رایج موسوم به نئوکلاسیک، «اطلاعات
کامل» فعالان در بازارهای مختلف سیاست، اقتصاد و اجتماع را مفروض نمیداند؛
اطلاعات افراد ناقص است و این سبب میشود هزینه مبادله افزایش یابد. هر چه هزینه
مبادله بالاتر برود، رفتارهای حاضرین در بازار غیر قابل پیشبینیتر میشود. اینجا
نهادها نقشی کلیدی مییابند و کشورها را به تاریخ خود قفل میکنند؛ در کشوری که
مالکیت خصوصی به هر دلیل محترم نیست و افراد جامعه، انباشت سرمایه را به دیده ظن و
شک مینگرند، یک رفتار اقتصادی را شاهدیم و در جامعهای که سرمایهداری، ارزش
محسوب میشود، رفتار دیگری به چشم میخورد. نکته مهم این است که نهادها در طول
تاریخ شکل میگیرند و بنابراین نمیتوان یکشبه آنان را از بین برد.
با
این مقدمه، به معرفی کتابی میپردازم که اخیرا منتشر شده و به خوبی، دوام و بقای
نهادهای ضدتوسعهای در ایران را نشان میدهد. نویسنده کتاب، از اعضای «گروه
مشاورین هاروارد» است؛ کسانی که از میانههای دهه 1330 به ایران آمدند تا به
برنامهریزی برای توسعه این کشور کمک کنند. این مشاوران در کنار سازمان برنامه
قرار گرفتند و پس از چندی، با اطمینان از اینکه موفقیت چشمگیری نخواهند داشت،
ایران را ترک کردند. طبق سنت معمول در دانشگاههای غرب، آنان موظف بودند تجارب خود
را در غالب گزارشهای مستدل تنظیم و منتشر کنند که چنین هم شد اما جالب آنکه تا 5
دهه بعد، کسی در ایران سراغ این گزارشها را نگرفت!
گروه
اول مشاوران هاروارد در سال 1338 به ایران آمدند. این البته تصمیمی خلقالساعه
نبود و بالدوین از سال 36 به عضویت شورایی درآمده بود که بنا داشت به خداداد
فرمانفرمایان، رئیس وقت سازمان برنامه، مشاوره بدهد. در این مقطع، حاکمیت ایران از
هر لحاظ خود را مستحکم میدید؛ در نتیجه کودتا، بسیاری از نیروهای معارض منکوب شده
بودند، روابط خارجی در بهترین وضعیت بود و ایران از اعداد متحدین غرب به شمار میرفت،
منابع مالی بیشتری (ناشی از افزایش استخراج نفت و البته وامهای گشادهدستانه
ایالات متحده) هم در اختیار دولت بود و حال لزوم برنامهریزی متمرکز برای رشد
اقتصادی احساس میشد. پس از مذاکرات متعدد، گروهی از اقتصاددانان دانشگاه هاروارد
بالدوین به ایران آمدند که جورج بالدوین هم جزء آنان بود. او پس از بازگشت از
ایران، تجربیاتش را تدوین کرد و هدف از آن را چنین بیان داشت: «آشکار کردن این
نکته که تدوین و اجرای یک برنامه توسعه، چقدر دشوار و بیهوده است مگر آن که محیط
سیاسی و فرهنگی مساعد، همراه آن باشد. [و] شفاف و روشنکردن این نکته که توسعه
اقتصادی و برنامه ریزی اقتصادی ضرورتا به یکدیگر وابسته نیستند. ایران کشوری است
که در آن توسعه اقتصادی در حال وقوع است اما برنامهریزی اقتصادی، آنطور که
معمولا درک میشود، تا حد زیادی ناکام بوده است...» سرخوردگی او از سیر حوادث در
ایران، به همین مقدمه خلاصه نمیشود. او در جای جای کتاب، از دلایل شکست برنامهریزی
و عملکردی خلاف انتظار سخن میگوید که بیشتر از عوامل اقتصادی، به شرایط محیطی
مربوط بوده است. در واقع، نهادهای شکلگرفته در طول تاریخ ایران، نمیگذاشتند
برنامههای روی کاغذ طبق انتظارات عمل کنند: «قدرت روابط و تأثیرات فردی و ضعف
اهداف، وفاداریها و فشارهای غیرشخصی، بخش عمدهای از بیثباتی زندگی سیاسی در
ایران را توضیح میدهد. زیانهای بیثباتی را باید به زیانهای فساد افزود. به نظر
میرسد بیثباتی در مقیاسی بزرگ وجود دارد و با نکتهسنجی و بدون جسارت محقق میشود؛
رخدادی که وجود شبکه نامرئیای از رسوم مدیریتی را تصدیق میکند که علیرغم حملات
دورهای شاه، برخی از وزیران و مطبوعات تحت کنترل علیه فساد؛ به حیات خود ادامه میدهد.
گاهی اتهامهایی مطرح میشوند و برخی بازداشت میشوند، اما همه افراد، از پیگیری موضوع
حتی اگر نتیجه موفقیتآمیز باشد نیز اجتناب میکند. در ایران بسیار سادهاست که فساد
گسترده و بزرگی انجام داد و برای رسیدن به استانداردهای بینالمللی، به کشور خیانت
کرد. تا کنون و تا آنجا که به برنامهریزی توسعه مربوط است، مهمترین اثر چنین وضعیتی
تنها تحمیل هزینهای اضافی نیست، بلکه انتظار و توقع اختلاس، موجب انحراف قضاوت مردم
درباره پروژهها، ایجاد فشار و فریبهای مخرب میشود که نباید باشند و موجب دشوارتر
شدن اتخاذ آزادانه تصمیمها و درستی آنها میشود.» و جالب نیست که امروز و پس از
50 سال، هنوز میتوان رگههای پررنگی از این واقعیتها را در اقتصاد ایران جستوجو
کرد؟
بالدوین
باز در انتهای کتاب و در جمعبندی نهایی آنچه در طول سه سال اقامت در ایران دید،
جملاتی تکاندهنده نوشت. او با تجلیل از نیروی انسانی قابل ایران، متذکر شد:
«افراد توانا و خوشنیت فراوانی در حوزههای دولتی و خصوصی ایران پراکنده هستند که
شناخت بهتری از من درباره ضعفهای ایران دارند. اما این عده کافی نیستند؛ حداقل نه
در جایی که به آنها نیاز است، در کانون قدرت سیاسی و اجتماعی کشور.» او میافزاید
که «ترکیب بیثباتی، فساد و الگوی به شدت فردی مدیریت دولتی» مانع از ایجاد روابط
کاری بلندمدت میان ایرانیان و طرفهای خارجی شده است و نتیجه میگیرد که شکست بیش
از نیمی از پروژههای امریکاییهایی در ایران، به این دلایل تعجببرانگیز نیست.
اطلاعات
کتاب: کتاب بالدوین در سال 1967 در ایالات متحده
منتشر شد و حالا بعد از 5 دهه توسط دکتر میکائیل عظیمی، که توان خود را صرف روشنکردن
تاریخ اقتصادی ایران کرده، به فارسی ترجمه شده است. کتاب غیر از پیشگفتار، 9 فصل دارد که عبارتند از: فصل اول:
ترتیبات، فصل دوم: برنامهریزی در دوره پس از جنگ، فصل سوم: از برنامه (پروگرام) توسعه
تا برنامهریزی جامع، فصل چهارم: تراز پرداختها، فصل پنجم: کشاورزی، فصل ششم: صنعت،
فصل هفتم: نیروی انسانی و آموزش، فصل هشتم: فرایند برنامهریزی از منظری کلی و فصل
نهم: نتیجهگیری.
به گفته مترجم، نویسنده کتاب در سالهای 38 تا 41
در ایران اقامت داشته و 5 سال بعد، تجارب خود از ایران را در غالب یک کتاب منتشر
کرده است. عظیمی دو کاستی برای کتاب برشمرده؛ نگاه از بالا به پایین و درک توسعه
به معنای غربی آن. با این حال اشاره میکند که ضعف یادگیری جمعی در ایران و غفلت
از پیشینه و تجارب تاریخی سبب شده به ترجمه کتاب ترغیب شود «به امید پرهیز از یکی
از کانونیترین معضلات نظام مدیریت توسعه کشور، یعنی آزمون و خطاهای مکرر.»
نویسنده: جورج
بی.بالدوین
مترجم: میکائیل
عظیمی
ناشر: علم
نوبت چاپ: اول،
1394
شابک:
قطع: رقعی
قیمت: 328 صفحه،
27500 تومان
دیدگاه ها : شما گفتید
آخرین ویرایش: یکشنبه 28 آذر 1395 06:08 ق.ظ
تاریخ و سنتهای اسماعیلیه
پنجشنبه 6 خرداد 1395 01:46 ق.ظ
ارسال شده در: معرفی و مرور ،

این
روزها که داعش و حامیانش تلاش دارند قرائتی دگرگونه از اسلام ارائه دهند، بیش از
هر زمان دیگری شناخت فرق و مذاهب اسلامی واجب مینماید. در واقع تا شناخت درستی از
هر کدام از فرقههای و مذاهب اسلامی چه در شاخه تشیع و چه در شاخه تسنن نداشته
باشیم، نمیتوانیم بدانیم سلفی ها و تکفیریها بر کدام حفرهها، امپراتوری وحشت،
دروغ و دینستیزانه خود را بنا کردهاند.
در
میان شیعیان، اسماعیلیه یکی از پرشمارترین جوامع را تشکیل میدهند، به عبارت دیگر
پس از شیعیان 12 امامی، اسماعیلیان بزرگترین جامعه شیعی جهان اسلام را به وجود میآورند
و از این جهت شناخت آنان، کمک شایانی به سیر تحول و تطور قرائتهای دینی شیعی میکند.
فرهاد
دفتری، یکی از نامدارترین اسماعیلیهپژوهان جهان، این فرقه شیعی را چنین معرفی میکند:
«اسماعیلیان تاریخی طولانی و پرماماجرا داشتهاند؛ در سده های میانه، آن ها دوبار
دولتی از آن خود تاسیس نهادند و برای دورههای طولانی نقشی مهم در صحنه تاریخی
جهان اسلام بازی کردند. اسماعیلیان در قرن دوم از تاریخ خود، نخستین خلافت شیعی را
به زعامت خلیفه –امامان فاطمی- بنیان گذاشتند. همچنین در دوره فاطمیان کمکهای
شایانی به اندیشه و فرهنگ اسلامی کردند. بعدا، پس از شقاقی که اسماعیلیه را به
شاخههای نزاری و مستعلوی تقسیم کرد، رهبران نزاری موفق شدند دولت همبسته ای با
دژها و قلعههای کوهستانی متعدد و سرزمینهای پراکندهای که از مشرق ایران تا شام
(سوریه) گسترده بود، تاسیس کنند. دولت نزاری فقط در برابر یورش مغولان همه جا فاتح
از پای درآمد. پس از آن اسماعیلیان دیگر اقتدار و اهمیت سیاسی بهدست نیاوردند و
بهصورت جوامع کوچک مسلمان شیعی در بسیاری از سرزمینها باقی ماندند.»
به
این ترتیب میتوان فهمید چگونه در اقصی نقاط شرق میانه و شاخ آفریقا میتوان ردی
از «علیدوستان» و «علیگویان» یافت. میتوان توضیح داد که در دورترین نقاط شبهقاره،
یاد حسین (ع) گرامی داشته میشود و چرا ادبیات شیعی در مصر و لبنان و سوریه، رواج
دارد. ضمن آنکه ریشههای تاریخی اسماعیلیه، به روشنی نشان میدهد چرا مسلمانان
غیرغرب (موالی) بهویژه در ایران، به سمت قرائت اقلیت گرایش پیدا کردند.
شناخت
تاریخ اسماعیلیه، از بعد دیگری هم اهمیت دارد؛ اینکه آنان نخستین دولت شیعی را در
تاریخ تاسیس کردند و این به انباشت تجربهای منجر شد که بعدها و در دوره اقتدار
خلفای عباسی، به گونهای معجزهآسا سبب یکپارچگی ایران و تجزیهنشدنش شد. واقعیت
آن است که بسیاری از اقلیتهای شیعهمذهب ایرانی، که با دستگاه خلافت کنار نمیآمدند
و بعدها هم موی دماغ مغولها و نوادگانشان شدند، از سنن اسماعیلی بهره برده بودند.
باز
یکی دیگر از وجوه اسماعیلیان این است که آنان تقریبا نخستین مسلمانانی بودند که به
مصاف جنگطلبهای مسیحی یا همان صلیبیون معروف رفتند. این هم شاید توضیح دهد که
چرا اروپاییها، بیشترین سهم را در پیش بردن مطالعات اسماعیلیهشناسی دارند؛ این
یکی از رموز موفق آنان است که پدیدهها را –چه مذهبی و اعتقادی، چه فرهنگی، چه
اجتماعی و چه اقتصادی و سیاسی- عمیق مطالعه میکنند تا با شناخت کامل و همهجانبه،
درست به مصافش بروند و مدیریتش کنند.
«تاریخ
و سنتهای اسماعیلیه» کتابی است به قلم دفتری که میتوان آن را نخستین یا یکی از
نخستینها در تاریخنگاریهای مفصل و با جزئیات این مذهب پیچیده و پر رمز و راز
دانست. این رمز و راز البته، دلایلی دارد: «اسماعیلیان تقریبا پیوسته با دشمنی
اکثر سلسله و گروههای مسلمان مواجه بودهاند. در حقیقت آنان از جمله جوامعی بودهاند
که در دنیای اسلامی به شدیدترین وجه دستخوش تعقیب و آزار بودهاند. در نتیجه، آنان
مجبور بودهاند بیشتر اوقات در خفا به سر برند و تعالیم و نوشتههای خود را پنهان
کنند...»
دفتری
در تاریخپژوهی مفصل خود از «پیشرفت پژوهش درباره اسماعیلیان» آغاز میکند و تو ضیح
میدهد تاریخنگاری در این زمینه چه تحولاتی را تجربه کرده، تصورات اروپاییهای قرون
میانه از این فرقه چه بوده و پیشرفتهای جدید در مطالعات اسماعیلیه چگونه رقم خورده
است. او در فصل دوم نخستین تحولات تشیع را به بررسی مینشیند و تفاوت امامیه، زیدیه
و اسماعیلیه را تشریح میکند. فصل سوم به نخستین اسماعیلیان، استقرار دولت فاطمی و
توضیح آموزههای آنان اخصاص دارد.
در فصل
بعدی نویسنده کتاب دوره تقریبا 500 ساله دولت فاطمی در مصر را کاویده و توضیح داده
است هر یک از خلفای فاطمی چگونه آموزههای اسماعیلی را به کار میبستند و آن را گسترش
میدادند.
فصل
پنجم «فاطمیان متاخر و اسماعیلیه مستعلوی» نام دارد که دو شاخه شدن اسماعیلیان و سیر
تحول اندیشههای آنان در هر دو شاخه را توضیح میدهد. در همین فصل است که مفهوم مهم
«دعوت» در اندیشه اسماعیلی به طور مفصل بررسی میشود.
فرهاد
دفتری در فصل ششم تاریخ اسماعیلیه نزاری در دوره الموت را به رشته تحریر در آورده که
شاید برای ایرانیان مهمترین و جذابترین بخش کتاب باشد. او توضیح میدهد حسن صباح
چگونه توانست یکی از پیچیدهترین تشکیلات مذهبی سیاسی مخالف را در کوههای الموت تاسیس
و تا مدتها آن را حفظ کند. مینویسد: «حسن چون به ایران بازگشت در خدمت «دعوت» اسماعیلی
9 سال به مسافرت پرداخت و طی این دوره مهم بود که یک استراتژی انقلابی تدوین و قدرت
نظامی نظامی سلجوقیان را در نقاط مختلف ایران بررسی و ارزیابی کرد. ابتدا به کرمان
و یزد رفت و در آنجا مدتی به تبلیغ مذهب اسماعیلی پرداخت سپس سه ماهی در خوزستان به
سر برد و آنگاه به دامغان آمد و سه سال در آن شهر اقامت گزید. حسن به تدریج به مشکلات
پیروزی یافتن در بخشهای مرکزی و غربی کشور که مرکز قدرت سلجوقیان بود پی برد. از این
رو اکنون توجه خود را به ایالات سواحل بحر خزر و ارتفاعات شمالی ایران و بهطور کلی
ناحیه دیلم که از قدیم مامن و پناهگاهی برای علویان بود معطوف کرد. دیلم سنگرگاه شیعیان
زیدی نه تنها دور از دسترس سلجوقیان بود بلکه دعوت اسماعیلی نیز در آنجا نفوذ یافته
بود. حسن که نقشه قیامی بزرگ را در سر داشت در جستوجوی محلی بود که بتواند پایگاه
عملیاتی خود را در آنجا مستقر سازد. تا حدود سال 480 ق تقریبا محرز شده بود که حسن
قلعه صعبالوصول و دور دست الموت در دیلمان را به عنوان بهترین پایگاه ممکن برای قیام
خود برگزیده است.»
فصل
آخر به دوره سقوط الموت و تحولات سیاسی و اجتماعی اسماعیلیان نزاری اختصاص یافته و
بعد از آن، تبارشناسی امامان اسماعیلی آمده است.
اطلاعات
کتاب: نشر فرزانروز تا کنون بیش از 10 عنوان کتاب
درباره اسماعیلیه منتشر کرده که کتاب «تاریخ و سنتهای اسماعیلیه» را میتوان جامعترین
آنها دانست. کتاب مصور است و چندین نقشه از تحولات قلمرو اسماعیلیان دارد. کتاب غیر
از 7 فصلی که ذکر آن رفت، توضیح مختصری از ویلفرد مادلونگ، مستشرق و اسلامشناس
شهیر آلمانی، نسبنامهها و شجره امامان و داعیان اسماعیلی، فهرست اصطلاحات،
یادداشتهای توضیحی، کتابشناسی و نمایه نیز دارد تا خواننده، ببشترین بهره را از
پژوهش دفتری ببرد. ترجمه روان فریدون بدرهای هم کمک شایانی به خوانایی کتاب کرده
است.
نکته
دیگر اینکه این اثر با تیراژ عجیب 4500 نسخهای منتشر شده که آن را باید یکی از
بالاترین شمارگان کتاب در سالهای اخیر دانست. ظاهرا مرکز اسماعیلیهشناسی
انگلستان از ترجمه و انتشار کتاب حمایت کرده است.
نویسنده: فرهاد
دفتری
مترجم: فریدون
بدرهای
ناشر: فرزانروز
نوبت چاپ: اول، 1394
شابک: 1-370-321-964-978
قطع: وزیری
قیمت: 1030 صفحه، 50000 تومان
دیدگاه ها : شما گفتید
آخرین ویرایش: یکشنبه 28 آذر 1395 05:40 ق.ظ
سووشون
چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 02:10 ق.ظ
ارسال شده در: بازنشر ،

سوگ ایران*
سیمین کاری زرین کرد؛ دست گذاشت روی آن چه سالها در روح
این ملت خار خار میکرد اما کسی جرأت نداشت راجع به آن حرف بزند. کسانی هم که حرفی
زده بودند، بختیارهاشان آواره بودند یا گوشه زندان و عدهای خوابیده بودند سینه
قبرستان. سیمین، قصه ایران اشغال شده و قحطیزده را تعریف کرده بود.
ظرافت میخواست زایش زنی به نام زری که روایتش از زندگی گره
میخورد به روزهای بعد از اشغال ایران در دهه 1320. قلمرو کوچک زری را طوفان زده؛
شوهرش یوسف حاضر نیست با خانهای خودفروخته منطقه همکاری کند و به سربازان انگلیسی
غله بفروشد. برادر شوهرش اما وکالت مجلس میخواهد و میداند جز نوکری حاکمان واقعی
جنوب، راهی به پارلمان نمییابد. آنسو، معلم خیاطی چرخهای سینگر، شدهاست زینگر،
یک نظامی تمامعیار انگلیسی که خوب زری را متوجه خطر میکند. زن با شوهر محاجه میکند
که جنگ را به «لانه»اش نکشد و «مملکت»ش همین خانه و کاشانه کوچکش است. یوسف سرسخت
است و حاضر به خودفروشی نیست، هر چه هم نصیحت میشنود، باز یککلام نه میگوید: «خانکاکا
آهسته گفت: داداش بیخود لج میکنی. هرچه باشد اینها مهمان ما هستند، همیشه که اینجا
نمیمانند. اگر هم ندهیم خودشان به زور میستانند، از قفل یا مهر و موم انبارهای
تو که نمیترسند. بعد هم مفت که نمیخواهند، پول میدهند. من هرچه در انبارهایم
بوده چکی فروختهام، پیشقسط سبزه را هم که هنوز دانه نبسته گرفتهام، هرچه باشد
صاحب اختیار آنها هستند. یوسف گفت: مهمان ناخوانده بودنشان تازگی ندارد خانکاکا...
بگذارید لااقل یک نفر جلو آنها بایستد تا توی دلشان بگویند خوب آخرش یک مرد هم
دیدیم.» اما نه انگلیسیها تحمل مرد
داشتند و نه نوکرانشان. عاقبت یوسف به تیری از پای درآمد و نعشاش را برای زری
آورند. زری حالا فهمیده بود که در میانه جنگ، جای مسالمت و صلح و دوستی نیست؛ باید
بچههایش را با کینه بزرگ کند.
رمان دانشور همهچیز داشت؛ هم درد، هم عزت. هم غم، هم
شرافت. هم تحقیر، هم امید. سال 1348 هم منتشر شد که تازه متولدین سالهای قصهاش
بالیده بودند و میخواستند بدانند چگونه بیگانگان به نیمصفحه نامه، به شاهنشاه
قدر قدرت خبر دادند که کشورش اشغال شده است. اشغال شد، چگونه ماندند و مقاومتی شکل
نگرفت. آنان در پاورقی روزنامهها و مجلات میخواندند که چطور مردم بروکسل و پاریس
و نیس، نهضت مقاومت تشکیل دادهاند تا اشغالگران نازی را از قلمروشان برانند.
رمان دانشور میگفت برای تشکیل هستههای مقاومت و مبارزه با اشغالگر، ارزنی شرافت
لازم است و این برای جوانان دهه 40 و 50 تازگی داشت.
غیر از همه اینها، انتشار رمان هم قصه داشت. عجیب نبود که
دستگاه مسلط ساواک اجازه چاپ چنین رمانی را بدهد؟ عجیب نبود، چون شاه فعلی از نیمه
دهه 40، واقعا تصور میکرد از اعداد یکی از رهبران مهم جهان است. میگفت دوره
اربابی «این پدرسوختهها» در منطقه تمام شده و باید سیاستهای خاورمیانهشان را با
او تنظیم کنند. واقعا گمان میکرد انگلیسیها عاجز شدهاند و وقت آن است که درسشان
بدهد. این بود که مجوز انتشار چنین رمانهایی هم صادر میشد.
مرگ شوهر نویسنده رمان، جلال آلاحمد در همان سال انتشار، باز نام دانشور را بر سر زبانها انداخت و چنین شد که سووشون خوانده شد و خوانده شد. برای نسلهای بعد هم، غیر از وجه حماسی و شورانگیزی روایت، سووشون جزء معدود رمانهای فارسی بومی بود که عناصری جدی از فرهنگ خود را در آن مییافتند. نسلهای بعد هم سووشون را خواندند که نشان دهند داغ اشغال ایران و قطحی و بیماری و خودفروختگی و خیانت عدهای از هموطنان هنوز برایشان تازه است.
* منتشرشده در ماهنامه نسیمبیداری، شماره 6 و 57، نوروز 1394
دیدگاه ها : شما گفتید
آخرین ویرایش: چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 03:21 ق.ظ
پشت پرده تخت طاووس
پنجشنبه 15 بهمن 1394 04:57 ق.ظ
ارسال شده در: معرفی و مرور ،

در میان همه منابع پژوهش تاریخ،
خاطرات افراد و اشخاص، کمترین سندیت و ارزش استناد را دارد. ایرانیان هم در میان
همه انواع شیوههای نگارش، کمترین اهمیت را به خاطرهنویسی دادهاند و سابقه
چندانی در ثبت خاطرات خود ندارند. با این همه، خاطرات مکتوب و شفاهی، یکی از پایههای
اصلی ثبت تاریخ معاصر ایران را تشکیل میدهد چرا که در انتشار اسناد و مکتوبات
تاریخی از خاطرهنویسی هم ضعیفتریم! و به همین دلیل است که برای درک بهتر زمانه
پهلوی دوم، بعد از اسناد گزینشی منتشره و آرشیو تازه گشوده روزنامه اطلاعات، هیچ
منبعی به اندازه خاطرات روزانه اسدالله علم و نوشتههای حسین فردوست و... نمیتواند
به کمک پژوهشگر بیاید.
در
سالهای اخیر و به ویژه با بالا رفتن سعه صدر و پایین آمدن حساسیتهای سیاسی و
امنیتی، شمار بیشتری از مقامات و مسئولان و کارگزاران و کارمندان بلندپایه و حالا
حتی دونپایه حکومت پهلوی، به ثبت خاطرات خود ترغیب شدهاند و تعداد بیشتری از این
آثار منتشر شده است تا پازل دوران 37 ساله محمدرضا پهلوی، مجهولات کمتری داشته
باشد.
مینو
صمیمی از معدود دولتزنان حکومت پهلوی است که خاطراتش را از سالهای خدمت، در
فاصله نسبتا کوتاهی پس از پیروزی انقلاب منتشر کرد. او متولد آذر 1325 و دختر صادق
صمیمی، رئیس موزه ایران باستان، بود که در 12 سالگی به سوئیس فرستاده شد تا درس
بخواند. 21 ساله بود که بازگشت و به واسطه آشنایان پدرش، به مسئولان وزارت خارجه
معرفی شد. جوان بود، سوئیس را میشناخت، چند زبان میدانست و از خانوادهای
شناختهشده و بیخطر بود؛ او را به منشیگری سفیر در سوئیس برگزیدند؛ همان کشوری
که مقصد تعطیلات زمستانه خاندان سلطنتی بود. همانجا بود که با دیپلماتها و
امنیتیها و درباریها آشنایی یافت. سال 52 به کشور بازگشت و مدیر روابط عمومی
«سازمان ملی حمایت از کودکان» شد و سال 55، اداره امور بینالملل دفتر مخصوص فرح
به عهدهاش گذاشته شد تا پیروزی انقلاب در این سمت باقی بود و بخت یارش بود که
توانست از کشور خارج شود.
خاطرات
صمیمی چند سال بعد از اقامتش در انگلستان نوشته شده و فقط هم خاطره نیست و با
تحلیل و خبر هم آمیخته است. در خلال خاطره، خبر نقل و هر خبر را تحلیل میکند؛
تحلیلهایی با شابلن آزادیخواهی و وطندوستی و اشتیاق کمک به همنوع (و البته
نگفتههایی چون محافظهکاری و احتیاط مفرط دوری از کوچکترین مخاطره و فرصتطلبی)
که مخاطب را به این نتیجه برساند که خاطرات یک قربانی را مطالعه می کند. ساده
داستان چنین است؛ دختری باهوش و مستعد و مشتاق خدمت به خلق و اعتلای وطن، وارد
خدمات دولتی میشود و بعد از چند سال که میبیند به مراد دلش و اهداف والایش نمیرسد
محل خدمتش را عوض میکند و آخر هم که میفهمد دستگاه سلطنت و شهبانو –بر خلاف آنچه
ابتدا میپنداشته- در قید مردم نیستند، نمیتواند کارش را ترک کند چون به ساواک
تعهد داده است...
لابهلای
همین خاطره-تحلیلها اما صمیمی پشت پرده تخت طاووس را کنار میزند؛ بدبختی و کوتاهقدی
سفیر ایران در سوئیس، قدرتمندی ساواک و دربار، زیرابزنی و پشتهماندازی و بیمسئولیتی
مدیران، تملقگویی و تملقطلبی و... کلیاتی است که از چند قصه پرجزئیات صمیمی
برداشت میشود.
یکی
از قصههایش بسیج تمام نمایندگیهای سیاسی ایران در اروپا برای یافتن یک پماد برای
شاه است که در سنتموریس به سر میبرد. یکی از قصههایش هم درباره تصمیم بنگاه
حمایت از کودکان برای خرید شیرخشک مناسب گوسالهها برای کودکان ایرانی است: «ما بیشتر به شیرخشکی نیاز
داشتیم که برای مصرف کودکان معلول ذهنی مفید باشد؛ و چون از نظر بودجه نیز کاملاً
تأمین بودیم، لذا حدس میزدم مدیرعامل پس از ملاحظه فهرست تنظیمی من، بهترین نوع
شیر خشک را سفارش خواهد داد. ولی وقتی جلسه مربوط به تعیین برنده مناقصه تشکیل
شد، با کمال تعجب دیدم مدیرعامل ارزانترین شیرخشک را ـکه از نظر کیفیت در پایینترین
حد قرار داشت ـ انتخاب کرد.
کمپانی سوئدی سازنده این
نوع شیرخشک در پیشنهاد مناقصه خود خصوصاً متذکر شده بود که چنین محصولی در کشور
سوئد فقط برای تغذیه گوسالههای شیرخوار مورد مصرف دارد و از آن در تغذیه
کودکان استفاده نمیشود. ولی مدیرعامل، نه تنها به این نکته اهمیت نداد، که در
گزارش صورتجلسه حتی اشارهای هم به تأکید کمپانی سوئدی ـ در باب مصرف آن برای
تغذیهی گوسالهها ـ نکرد.» (ص 141)
صمیمی
قصهای هم از گزارشهای بایگانیشده دفتر مخصوص دارد؛ نامههایی که مردم عادی برای
همسر شاه مینوشتند تا او بفهمد کارگزاران حکومت چگونه در حقشان اجحاف میکنند و
این گزارشها و نامهها و التماسها، یک سره بایگانی میشد تا عاقبت به سیلی
مهارنشدنی بدل شد.
اطلاعات
کتاب: خاطرات
صمیمی در سال 1986 در لندن منتشر شد و سه سال بعد، ترجمه فارسیاش. مترجم در پیشگفتاری
بر کتاب، گفته «بعضی نکات درباره مسائل خانوادگی نویسنده» را ترجمه نکرده چون از
نظرش «نمیتوانست چندان برای مردم قابل استفاده باشد.» و البته توضیح نمیدهد که
چرا جای مردم تصمیم گرفته است و چرا فکر کرده «امور مربوط به تاریخ و ادب و هنر
ایران صرفا برای آگاهی خارجیها مفید است.» او جا به جا هم پاورقیهایی بر نوشته
صمیمی گذاشته و توضیح داده که تحلیلش غاط است یا چه و چه که البته با توجه به سال
چاپ نخست کتاب (1368) میتوان حدس زد برای کاهش حساسیتها بوده است. این کتاب تا
کنون بیش از یازده بار تجدید چاپ شده است که نشان میدهد با همه کاستیها، مورد
توجه علاقهمندان تاریخ بوده است.
نویسنده: مینو صمیمی
مترجم: حسین ابوترابیان
ناشر: اطلاعات
نوبت
چاپ: یازدهم، 1389
شابک:
قطع: رقعی
قیمت: 276 صفحه، 2200
تومان
دیدگاه ها : شما گفتید
آخرین ویرایش: یکشنبه 28 آذر 1395 05:42 ق.ظ
تاریخچه مالی- مالیاتی ایران از صفویه تا قاجاریه
سه شنبه 1 دی 1394 04:26 ب.ظ
ارسال شده در: معرفی و مرور ،

یکی از مهمترین وجوه ممیزه دولتها، حکومتها و سلسلهها،
نحوه مالیاتستانی آنهاست. به عبارت دیگر، چگونگی تأمین مالی هر دولت برای اداره
کشور است که آن را از دولت دیگر متفاوت میسازد. در تاریخ ایران و تا قبل از ورود
درآمدهای نفتی در آغاز سده 1300 به بودجه دولت، مالیلت نقشی تعیینکننده در اوضاع
و احوال کشور داشت و مسبب دگرگونیهای عمیقی هم شد. کافی است به یاد بیاوریم که
نخستین جرقههای انقلاب مشروطه را قصه مالیات ایجاد کرد و آن آتش را به جان حکومت
انداخت. اما این هم از عجایت تاریخ پر رمز و راز این کشور است که هرچقدر موضوعی
مانند مالیات و مالیاتستانی، مهم و تعیینکننده و قابل مطالعه است، کمتر درباره
آن اطلاعات دقیق و درست و قابل اتکا وجود دارد. البته آن لمبتون در «مالک و زارع
در ایران»، رهر برن در «نظام ایالات در دوره صفوی»، همایون کاتوزیان در «اقتصاد
سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی» و احمد سیف در «قرن گمشده» پژوهشهایی
در خصوص شیوههای اخذ مالیات و البته بیشتر ناکارآمدی آن انجام دادهاند اما هیچکدام
از این کوششها، تصویری روشن و به هم پیوسته از نظام مالیاتی دولت های ایران بهدست
نمیدهند.
ویلم فلور، پژوهشگر و ایرانشناس مشهور هلندی که تا پیش از
این مجموعهای منحصر به فرد از اقتصادیات اواخر دوره صفویه را بر پایه اسناد وزارت
خارجه هلند منتشر کرده بود (اختلافات تجاری ایران و هلند، صنعتیشدن ایران و شورش
شیخ احمد مدنی، هلندیان در جزیره خارک در عصر کریمخان، اتحادیههای کارگری و
قانون کار در ایران همگی با ترجمه ابوالقاسم سری) در اثر جدیدش، «تاریخچه
مالی-مالیاتی ایران» تصویری روشن از مالیاتستانی دو سلسله بزرگ صفویه و قاجاریه
ارائه میدهد که در نوع خود بینظیر است. او «به تعریف راهکارهای دستگاه مالیاتی
و مقاصد حکومت از سیاست مالی» پرداخته و نشان میدهد چگونه حکومتهای گوناگون با
تعریف انواع و اقسام مالیاتها، «هزینههای قشونکشیها، دیوانسالاری، وسایل
ارتباطی و دیگر خدمات ضروری» را تأمین میکردهاند.
پژوهش فلور در واقع به شکل غیرمستقیم، اقتصاد سیاسی دو
سلسله مهم را نشان میدهد و به خوبی شکلگیری اقتصاد غارتی-قبیلهای را صورتبندی
مفهومی میکند: «ویژگی شخصی در فعالیتهای دستگاه سیاسی کشور و انعکاس آن در
مدیریت دستگاه مالی نیز دیده میشد. به این معنا که جمعآوری مالیاتها بر مبنایی
سراسری و هدفمند اجرا نمیشد، بلکه بیشتر به صورت شخصی و فردی انجام میگرفت.
پداخت مالیات، تعیین نرخ آن، جدول و ترکیب آن و جرایم عدم پرداخت، همه قابل چانهزدن
بودند. هر مالیاتدهندهای (روستایی، صنفی، ارباب و مالک یا از قبایل بود) تا هر
جا که بتواند چانه بزند، در جهت آن میکوشید چرا که مالیاتها و مالیاتدهندهها
برای گیرندگان آن یا هر مقام حکومتی، نوعی منبع درآمد محسوب میشدند...» بر این
اساس میتوان توضیح داد که اساسا چرا هیچیک از تجار یا صنعتگران مایل به انباشت
ثروت نبودند، چرا سود و ارزش اضافی هیچگاه مفهوم درستی پیدا نکرده و این ترس از
«سرمایهداری» چگونه از قدیم در بین فعالان اقتصادی ایران جوانه زده و ریشه دوانده
است.
نویسنده یک بازه زمانی 425 ساله را مورد بررسی قرار داده
است و در طول این مدت مدید، نشان میدهد کی و کجا، کارآمدی دستگاه مالیاتستانی
بیشتر بوده و به شکوفایی انجامیده است و کجا، اشکالات و ناکارآمدیها، سبب فقر و
نارضایتی و در نهایت فروپاشی شده است. فصل یکم به بررسی ساختار کلی دو سلسله صفوی
و قاجاری میپردازد و از کلیات اقتصادی و سیاسی سخن میگوید. فصل دوم به تخصیص
درآمدها در حکومت صفویه اختصاص دارد؛ اینکه «تیول» چگونه واگذار میشد و صاحبمنصبان
حکومتی چطور از نعمات سفره پهن مالیاتما بهرهمند میشدند. فصل سوم ساختار مدیریت
مالی را معرفی میکند و توضیح میدهد هر یک از اجزای این ساختار ساده و در عین حال
پیچیده، چگونه عمل میکرده است. فصل بعدی به بحث مهم حقوق مالکیت میپردازد و
توضیح میدهد که در دوره صفویان، مالکیت زمین چگونه احراز میشده، چگونه برای هر
زمین مالیاتی تعیین و چگونه اخذ میشده است. فصل پنجم از دستگاههای مالی و
مالیاتی صفویه و افشاریه سخن میگوید و به شکل تقریبا مفصلی نشان میدهد رابطه
مرکز پیرامون برای دریافت مالیاتها و خراجها و هدایا و... به شکلی بوده است. فصل
ششم به تحولات سیاست مالیاتی در اواخر دوره صفویه و دورههای کوتاه نادرشاه افشار
و کریمخان زند اشاره میکند. فلور در فصل هفتم روی تخصیص منابع پادشاهان قاجار
متمرکز شده است و طبق همان الگوی قبلی، در فصول بعد، ساختار مالی، ساختار درآمدهای
مالیاتی و تحولات آن در دوره قجرها را بررسی میکند. فصل دهم و پایانی کتاب هم
تغییر استراتژی اخذ مالیات در اواخر دوره قاجاریه را به بحث نشسته است و نشان میدهد
چگونه الزاماتی مانند کسری بودجه مداوم و بیثباتیهای ناشی از آن، سرانجام به
تغییر شکل و ساختار مالیاتستانی دولتها در این سلسله پادشاهی منجر شده است.
تلخترین قسمت کتاب و جان کلام آن را میتوان این جملات
دانست که فلور تحت عنوان «فرجام سخن» آورده است: «این پژوهش نشان داده است که
دستگاه حاکم بر کشور بهطور مستقیم در هیچگونه فعالیت مولد و زاینده سرگرم نبوده
و سرمایهگذاری ملی عمومی، محدود به منابع آب، ساختن راه و سازوکارهای امنیتی بوده
است. همچنین نشان داده که مداخلات سیاسی اهمیت داشت و عمدتا منفی بود.»
خلاصه میتوان گفت کتاب گرچه تاریخچهای از مالیاتستانی
حکومتهای چند قرن اخیر را بررسی میکند اما در خلال دادههای آن، میتوان تاریکروشنای
اندیشه «حکومتداری» در سلاطین ایرانی را دید و متوجه شد چگونه فاصلههای سیاسی و
اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی ما با دیگران، به شکافی پرناشدنی بدل شد.
اطلاعات کتاب: پژوهش مفصل فلور که تاریخ اقتصادی 425 سال ایران را شامل
میشود با معرفی نویسنده آغاز میشود و با دیباچهای از دکتر احسان یارشاطر، ایرانپژوه
مقیم ایالات متحده آغاز ادامه مییابد و بعد نوبت به مترجم و نویسنده میرسد تا
پیشگفتارهایی بر کتاب داشته باشند. فلور در 10 فصل بعدی، مقصود خود را عملی، و
شیوههای مالیاتستانی در هر یک از ادوار تاریخ ایران را موشکافی کرده است. سپس در
فصلی، چکیده پژوهش خود را ارائه داده. نویسنده هلندی دست به ابتکار جالبی هم زده و
در انتهای کتاب، نزدیک به 600 واژه مرتبط با مالیات، تجارت، بازرگانی را آورده
است؛ هر واژه معنا و دوره کاربردش معرفی شده است. به این ترتیب مخاطبی که حوصله
خواندن همه 700 صفحه کتاب را ندارد، میتواند با مراجعه به این بخش، با معنای
اقتصادی واژگانی چون ابواب جمعی، میراب، دلالی، حقآبه، جواز، علیق، خالصه،
میربلوک، محاسب مقرری، مستوفی و مستأجر و... آشنا شود.
نکته دیگر کتاب، کیفیت عالی چاپ و صحافی و کاغذ، و در عین
حال قیمت نسبتا پایین آن است. کتابی با این حجم در بازار بیرونق (که تیراژ 200
نسخهای کتاب مؤید آن است) باید بیشتر از 40 هزار تومان قیمت میخورد. معلوم نیست
چگونه اما اثر جدید فلور کمتر از 30 هزار تومان قیمت دارد!
نویسنده: ویلم فلور
مترجم: مرتضی کاظمییزدی
ناشر: تاریخ ایران
نوبت چاپ: اول،
1394
شابک:
قطع: رقعی
قیمت: 730 صفحه، 26000 تومان
دیدگاه ها : شما گفتید
آخرین ویرایش: یکشنبه 28 آذر 1395 05:45 ق.ظ
تعداد کل صفحات : 15 1 2 3 4 5 6 7 ...