فراموشخانه و فراماسونری در ایران
دوشنبه 8 تیر 1394 05:31 ب.ظ
ارسال شده در: ناب و نایاب ،

جنجال
ماسونهای ایران*
اسم
شما که در لیست نیست؟ سلام برسانید به استاد اعظم. کتاب را دیدهای؟ میگویند هزار
نفر را افشا کرده. راست است که هویدا و بیشتر دولتیها هم عضوند؟... چنین گفتوگوهایی
در اسفند 47 و نیمه اول سال 48، در محافل دوستانه و جمعهای خانوادگی و گعدههای
سیاسی، عادی بهشمار میآمد. موضوع بحث، کتابی بود به قلم اسماعیل رائین که تا پیش
از انتشار اثر خود، یک روزنامهنگار ساده شناخته میشد و برخی امضایش را در
روشنفکر و خواندنیها و... دیده بودند. «فراموشخانه و فراماسونری در ایران» سه
جلدی بود و پر از سند و مدرک. گفته بود فراماسونری چیست، از کجا آمده، چه هدفی
دارد، در ایران چگونه شکل گرفت، نخستین ایرانیان عضو آن چه کسانیاند و از همه مهمتر،
کدام چهرههای مشهور این زمان، فراماسونرند. انتشار کتاب غوغایی بهپا کرد که تا
چند ماه ادامه داشت. سئوال اساسی این بود که پشت رائین به کجا گرم است که توانسته
این سیاهه جنجالی از فراماسونهای نامدار را با سند و مدرک تهیه و منتشر کند؟ چگونه
این روزنامهنگار یکلاقبا جرات کرده نام برخی از دولتمردان، هویدا و شریفامامی و
اقبال و دیگران را بیاورد و آنها را ماسون بخواند؟ ساواک مرده یا دموکراسی واقعا
جان گرفته در مملکت؟
محتوای
کتاب چنان جذاب بود که نام نویسنده را به سرعت بر سر زبانها انداخت. هم قصهپردازی
خوبی داشت و «رازها» را برملا میکرد، هم افشاگری داشت و نامها را رسوا میکرد، هم
عکس و سند داشت که ادعاها را مستند. مردم هم که تشنه خبرهای خاص و هیجانانگیز
بودند. زمزمههایی هم به گوش میرسید که کتاب بدون مجوز دولت و اطلاع ساواک منتشر
شده و بهزودی جمع میشود. این بود که بازار پیدا کرد و مشتری. کمی بعد هم بازار
سیاه. بازار شایعات هم داغ شد و گوناگون تحلیل درباره منابع و انگیزهها و وسایل
نوشتن و نشر آن ارائه شد. یکسویه شایعات برمیگشت به اسناد متعدد و متقن کتاب که
نمیتوانست کار رائین به تنهایی باشد، دیگر اینکه از حلقه نزدیکان شاه هیچ اسمی
در میان نبود و از جمله از اسدالله علم، دیگر اینکه چند وقتی بود در محافل سیاسی
نارضایتی دربار از سیاستهای انگلستان تبلیغ میشد و دست آخر اینکه علیرغم نایابشدن
کتاب، رائین حاضر نمیشد آن را تجدید چاپ کند.
تب کتاب خوابید تا حدود یکدهه بعد؛ انتشارات معتبر امیرکبیر آنرا تجدید چاپ کرد و رائین گفت تجدید چاپ غیرقانونی است؛ اعتراض کرد و جعفری را به دادستانی انقلاب کشاند. خودش هم به دفتر انتشارات رفت و به هر دلیل با کارگران درگیر شد، سکته کرد و مرد. نماند تا در روزهای افشاگری بعد از انقلاب، توضیح دهد که کتاب جنجالیاش را چگونه تهیه کرده است. سه دهه بعد، پرویز ثابتی، مدیر امنیت داخلی ساواک، در خاطرات خود چنین روایتی از کتاب رائین ارائه داد: «علم وزیر دربار، که خودش با انگلیسیها ارتباط داشت، چون با هویدا و شریفامامی و دکتر اقبال بد بود، شاه را متقاعد کرده بود که برای وادار کردن فراماسونها به علنی کردن فعالیتهای خود مانند همه کشورهای دنیا، ترتیبی داده شود که کتابی درباره فراماسونری نوشته شود، با موافقت شاه، علم به نصیری دستور را داده بود و این مأموریت به اسماعیل رائین، که از مأمورین ساواک بود، داده شد. او اسناد و مدارکی را آماده کرده بود و برای جمعآوری اسامی، ساواک به وی کمک میکرد. در تمام مدت 2-3 سال که او مشغول نوشتن کتاب بود. ما به تدریج این اسامی را به او میدادیم. زیرا فراماسونها برای جلساتی که داشتند به وسیله پست، دعوتنامه میفرستادند و ما در پست کنترل میکردیم و اسامی اعضا را جمعآوری میکردیم. برای من روشن نبود هدف از این کار چیست، به مقدم (مدیرکل اداره سوم ساواک) گفتم اگر قرار است رائین، کتابی بنویسد و مدعی شود که فراماسونرها نوکر انگلیس میباشند، باید بلافاصله همه مقامات کشور که عضو این سازمان هستند اگر زندانی نشوند، لااقل برکنار شوند، مقدم گفت شما میتوانید در فرصت مناسب با تیمسار نصیری، صحبت کتید. من رفتم و با نصیری صحبت کردم و گفتم: این کارها را چرا داریم انجام میدهیم؟این که اسامی در بیاید که نخستوزیر و سایر مقامات دربار و داماد شاه، مهرداد پهلبد و منوچهر اقبال، همه ماسون هستند و نوکر انگلیساند، بعد قرار است که همه را کنار بگذاریم؟ نصیری گفت: نخیر، گفتم: پس چی؟ در پاسخ گفت که: اعلیحضرت میفرمایند سالهاست به شریفامامی میگویم که این لژهای مختلف را جمع کنید و یکجا و علنی کنید و اینها این کار را نمیکنند و چون نمیکنند، پی ما این کتاب را در میآوریم که این کار را بکنند. گفتم: تیمسار! این آبروریزی است. موقعی که جلد سوم این کتاب با اخذ اجازه وزارت فرهنگ و هنر درآمد و ایجاد جنجال شد، فراماسونها نزد شاه رفته و شکایت کردند و شاه دستور جلوگیری از توزیع آن را داد و رائین برای مدتی زندانی شد. علم در این زمان به پرفسور رضا، رییس دانشگاه تهران، فشار آورده بود که این کتاب را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، جزو کتاب درسی بگذراند.»
دیدگاه ها : شما گفتید
آخرین ویرایش: دوشنبه 8 تیر 1394 05:37 ب.ظ